سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ازدواج با محارم در ایران باستان 2 ( واقعیتی غیر قابل انکار )

پیرامون ازدواج با محارم علاوه بر مقاله ای که پیش از در این دفتر قرار داده بودم اینک و دراینجا قصد براین دارم که مقاله بسیار کامل تر مفصلتر  مشروح تر به مطالب این وبلاگ اضافه کنم. والبته از مدتها قبل -حدودا1.5سال پیش - قصد داشتم پژوهشهای هاشم رضی پژوهشگر کم نظیر و پراثر ایینهای شرقی/باستانی و مترجم اوستا و میراث باستانی،  قرار دهم.
شایان توجه  است که هاشم رضی در کتاب وندیداد (کتابی 4جلدیوحدود2000صفحه ای که بگفته خوداو بیش از 30 سال در تالیفش کوشیده است) جلد 2 ص925تا995 مقاله ای مفصل درباه ختودت=ازدواج با محارم دارد که تقریبا از تمامی اسناد باستانی در این مقاله بهره جسته است من جمله : اوستا ، کتب فقهی زرتشتی دوره ساسانی ، کتب فقهی زرتشتیان مربوط به دوره صفویه و قبل از ان ،اشعار و استوره ای ، مورخان و سیاحان غیر ایرانی  از ملیتهای گوناگونی چون یونانی ، رومی ، سریانی ، ارمنی ، یهودی ، چینی ، عرب ، مسلمان
باید تذکر داد که مورخان مسلمان در دوره اسلامی نیز از شیوع ازدواج با محارم در میان پیروان ایین مغان گزارش داده اند
 بطور خلاصه مطالب چنین تقریر می یابد از کاربرد  واژه ختودت دراوستا ، همبسترشدن مزدا با سپندارمذ و پدید امدن خورشید و ماه گرفته تا تصریح این مطلب در کتب فقهی و دینی دوران ساسانی ، و نیز تایید این مطلب از دید مورخان و سیاحان برای مثال در ص976 استناد بگفته یکی از سیاحان چینی بودایی بنام Wei Shiou شده که به سال 506-576 میلادی از ایران ساسانی دیدن کرده و از هرج و مرج جنسی و نوع شگفت ازدواج های خونی و صلبی بشگفت امده است و نیز رفتار انان با مردگان که اجساد اموات را برای سگان لاشخوارن مینهادند.
این نکته را هم نباید از نظر دورداشت  برای هیچ ملتی یا کشوری اینهمه گزارش متنوع و گوناگون اعم از کتب فقهی داخلی و مورخان و سیاحان خارجی از شیوع چنین رسمی وجود ندارد ، تقریبا در هیچ جا وجود چنین رسمی دینی نبوده و ثواب کرفه بسیار برای ان قائل نشده اند!

همانگونه که می دانیم ازدواج همخون میان ایرانیان در روایات مورخان یونانی بسیار است همچنین در میان مورخان عرب از اینرو برخی زرتشتیان معاصر انرا دروغ و تهمت و دشمنی مورخان مینماند!
از اینرو هاشم رضی درباری وی شیو میگوید: وی شیو هیچ سو نظر و دشمنی با ایرانیان به ویزه مزدیسنان ومعان نداشته است که اسناد دشمنی وتحریف و تهمت بوی زده شود زائری بوده بودایی که از ایران گذشته است.
دراغاز هم هاشم رضی مینویسد که قبل از پیدا شدن رساله ی "امید اشوهیشتان" و نوشته های دیگر پارسیان [هندو زرتشتیان] یک سره اینرا [=ازدواح با محارم را] اتهامی دانسته و مردود میشمردند و ترجمه هایی [برای وازه ختودت] پیشنهاد میکردند: میهن دوستی ، ازخود گذشتگی ، پیوستگی داشتن فامیل و خانوادگی و در مورد[موارد یاد شده در] وندیداد: اهلی یا رام شده !

بله همانگونه که در مقاله اول از رساله امید اشوهیشتان نقل شد دراین رساله دقیقا مشخص است که وازه ختودت بمعنای همبستری با محارمی چون مادر دختر و خواهر است که هاشم رضی بخش عمده انرا که مربوط به فتاوی پیرامون این ازدواج است شرح داده است.
همچنین درکتاب روایات داراب هرمزدنامه چاپ بمبئی که مجموعه ای از سوالات زرتشتیان هند از موبدان ایرانی در بین 300تا 500سال پیش داشته اند نشان میدهد که ازدواح با محارم تا دوران صفویه میان زرتشتیان رواج داشته است دراینحاهم هاشم رضی مشروح پرسش و پاسخهارا ارائه کرده است.

این را هم باید تصریح کرد که هاشم رضی ختودت و ازدواج محارم را از اصول دین مزدیسنی میداند و براین باور است که اینمورد هرگز ربطی به شخص حضرت زرتشت و اموزه های گاثایی اش ندارد این مغان بودند که دین زرتشت را تحریف کرده و اصول و مواردی که مورد نقد و نفی و حرمت زرتشت بوده است را پس از مرگش بار دیگر به ایینش وارد کرده اند چراکه بقول هاشم رضی زرتشت خود مادر و دختر داشت ونه با دختر و نه با مادرش ازدواج کرد بلکه انهارا به قبایلی غیر همخون داد و از غیرهمخون دختری گرفت یعنی پورچیستا به عروسی جاماسب وزیر ویشتاسب رسید وخود نیز با دختر شاه ازدواج کرد. بنظر میرسد ختودت نیز مانند نوشیدن شراب و قربانی کردن برای خدایان بیشمار  که مورد نفی صریح زرتشت بوده است بعدها توسط مغان به ایین زرتشت افزوده شده است و همین موبدان و مغان در دوران ساسانی یعنی دوران قدرتشان با نام دین و اوستای ساختگی خود هرظلمی که میتوانستند بررعیت بینوا و فلکزده  میکردند. 
 
ازانجا که این مقاله بسیار بلند است  لذا درج ان بصورت ارسال پست ممکن نیست از اینرو انرا بصورت پی دی اف در اختیار خوانندگان این وبلاگ قرار میدهم .

مقاله ختودت از هاشم رضی را در ادرس زیر دانلود کنید :

http://www.4shared.com/document/WXfUbt5M/iranbastannn-blogfa.html

ـــــــــــــــــــــــ

لینک مرتبط : http://iranbastannn.blogfa.com/cat-2.aspx

لینک به بیرون غیاثابادی : http://ghiasabadi.com/ezdevaj-ba-maharem-dine-zartoshti.html

 لینک به بیرون نوشته انقادی شهبازی : اینجا و اینجا ** ایشان با برداشتهای یکسویه گزارشات مورخان را تهمت  و افترا و برداشت اشتباه میخوانندوسعی بررکاهش امار چنین ازدواحی دارند . برای دریافتن حقیقت توصیه حقیر  خواندن کامل نوشته ایشان است سپس خواندن  مقاله هاشم رضی که در واقع پاسخی مناسب به چنین جهت گیری هایی نیز هست  .

ناگفته نماند مقاله هاشم رضی از لحاظ استنادات و شرح و مآخذ ارائه شده بی نظیر بوده و قابل قیاس با هیچیک از نوشته های فوق نیست


حقوق زن در دوره ساسانیان3

نگارنده این وبلاگ قصد بران داشت که سیرو پیکان نوشته های این دفتر را تغییر دهد و رو به پژوهشهای کوچک و کوتاه و برداشتها  شخصی از ماخذ دردست ، بیاورد ولی بنا به bolkomi دوستان نوشتارهایی که مدتها قصد بران داشتم به این وبلاگ اضافه کنم و بعدا پشیمان شده بودم را اینک به فهرست مطالب می افزایم. 

***

این نوشتار کاملا بی طرفانه و با توجه به منابع و ماخذ بجا مانده از ایران ساسانی نگاشده شده است.

ماخذ ان : وندیداد هاشم رضی جلد اول صفحه 505--512

 

در ترجمه این بند بعضی ترجمه ها حاکی از آن است که ترکیب[یادداشت] شماره 182 به نکاح دهد، یعنی هرگاه کسی که نیازمند زن بود و به دیگری که میتوانست زائد زنان خود را ، به طور موقت واگذار کند مراجعه میکرد، باید برای ان نیازمند، زن تهیه و اماده کند. بهمین جهت ریشه ....[=حروف اوستایی] را به آماده کردن و تهیه کردن ترجمه کرده اند. باتساهل فوق العاده درباره امور و روابط جنسی ونابسامانی و تشتت در امر ازدواج و مناسبات خانوادگی در زمان ساسانیان ، به ویژه از سد? سوم میلادی به بعد این نظر نادرست نمی نماید چون استقراض زن یا ازدواج های استقراضی ، واگذارکردن کسی همسرش را به دیگری ، تعدد زوجات ، ازدواج های هم خون و بامحارم ، واگذار کردن رئیس خانواده و پدری ، یکی از زنانش را به پسر ارشد و...امکان پذیر بوده است . این همه گوشه هایی به طور پراکنده در «ماتیکان هزارداتستان» یا کتاب حقوق فرخ بازمانده است.[تنها] بخشی از این کتاب را جناب موبد رستم شهزادی  با عنوان قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان " ترجمه و منتشر کرده اند. امید که هم? انچه که از این کتاب باقی مانده و در بمبئی توسط موبدان پارسی تصحیح و ترجمه ی انگلیسی شده است ، به فارسی نیز با امانت و دقت ترجمه و دسترس همگان قرار گیرد.[ از این جملات استفاده میشود که اینان(=موبدان زرتشتی معاصر) در کار تحریف متون کم کار نمی کنند!!mmj]

درفرگرد چهارم از وندیداد بند44 که ترجمه اش مورد بحث است اشاره ایست که اگر کسانی به شما روی اورند به درخواست مال و پول ، زن و خرد یا کسب دانش دینی ، باید به آنان پول و زن داد و وسیل? تحصیل علم دین را جهت انان فراهم کرد.

در فرگرد 4 تا بند43 سخن از احکام و حدود شرعی در مراتب سوگند و عهد و پیمان و ایراد ضرب و جرح است که بدون مقدمه مطلب بریده و به یک موضوع اجتماعی اشاره میشود و مردم را به رافت و عطوفت و دهش نسبت به نیازمندان دعوت میکند که کسانی که در نعمت و رفاه هستند  نسبت به هم دینان بی بضاعت یاری دهند و البته نیاز به تکرار و تاکید یا شرح نیست که چنین اوضاع و رفتار و حقوق و احکامی به هیچ وجه با دین زرتشتی [هاشم رضی دین ساسانیان را ایین و رسوم مغان میداندکه درایران حاکم استmmj] و عفاف و پرهیزگاری ایرانیان نسبتی ندارد..

به نظر میرسد زمانی این مطلب در این بخش وندیداد ، توسط موبدان(!) افزوده شده است که نهضت مزدکی جا و مکانی برای خود میان مردم بازکرده بوده است دربندهای بعدی بی زنی و اشخاص عزب مورد نکوهش قرار گرفته اند . اشخاص فقیر و تنگدست که براثر تنبلی و بیکاری بیچیز مانده اند محکوم شده اند. اما نکته ی مهم ، انست که به کسانی که مراجعه میکنند به انانی که زن زیاد در اختیار دارند زن در اختیار بی زنان قرار دهند.

قباد شاه ساسانی خود امر به اشتراک زنان داد (پروکوپیوس، بخش 5ص28 جنگهای ایران و روم) و این بدان سبب بود که روحانیان و طبقات مرفه الحال و ثروتمند و درباریان و ثروتمندان ، هریک شبستان و حرمسرایی داشتند که زنان عقدی و صیغه های فراوان ، علاوه بر کنیزانی که بدون قید و شرط در اختیارشان بود، در این حرمسرا می زیستند. تعصبات مذهبی گاه موجب میشد که کسانی چون موبدان موید ، ارداویراف، بنا به یک سنت مذهبی – همه دختران یا خواهرانشان را به ازدواج خود دراوده وچون زن نگاه دارند(به یاداشت بند13فرگرد 8 بنگرید.درباره ختودت استmmj)

تعدد زوجات شرعا و عرفا مجاز بود از دیدگاه افسانه ای ، فریدون (یشت 34/5)دو زن اژی دهاک را که خواهران جمید بودند به نامهای "سنگهواچی" و "ارنواچی" به همسری خود درمی اورند که برای تولید نسل بهترین بودند (یوستی : نامنامه ص89و293) در اوستا نیز راجع به زن صیغه اشاراتی هست . در قطعات پراکنده اوستایی (F,2) عبارت Hapsne.apno.xavo به شکل دقیقی «بایک زن صیغه ثروتمند» ترجمه میشود . نگاه کنید به کتاب درباره حقوق ساسانی sassanidischen Rechtzum جلد اول  ص32 به بعد" همچنی در «واژنمام? ایران باستان ستون1765» هردو از بارتلومه.

به موجب منابع حقوقی فارسی میانه ، دو یا بیشترداشتن پادشاه زن- زن عقدی نیز رایج بود. «مردی با دوپادشاه زن.....حقوق ساسانی ، جلد1ص36و زن در..ص12» و چنانکه اشاره شد فریدون نیز بدو زن ممتاز ، یعنی خواهران فریدون را به ازدواج خود دراورد.

هرودوت (کتاب1بند135) نیز به تعدد زوجات اشاره کرده است . این امر حد و مرزی نداشت – اما طبقات بی بضاعت و توده ی فقیر به ناچار به یک زن قناعت می کردند. اما آنهم به موجب زیاده روی اغنیا و احتکارشان از زنان صیغه و عقدی ، شرعی و کنیزان در شبستان ها ، دسترسی شان قرار نمی گرفت. جهت حل این مشکل است که در وندیداد4/44 اشاره به اشخاص غنی و ثروتمند میشود که هرگاه کسی برای خواهش زن مراجعه کرد به او زن واگذار کنند.

در «ماتیکان هزارداتستان» یا هزار ماده قانونی – مطالب بسیاری دربار? زنان، ازدواج- واگذاری زنان یا ازدواج استقراضی امده است. یک مرد حتا میتوانست علی رغم میل و رضایت پادشاه زن خود ، اورا به اشخاص تنگدستی  که نیاز به زن داشتند برای مدت معینی واگذار کند. شرابط معاهده ، زمان واگذاری ، فرزندان که از این زن در مدت قرض دادن وی تولید میشد- همه قبلا مورد موافقت دو طرف قرار میگرفت (درباره حقوق ساسانی جلداول-ص36) و به این ترتیب دستور وندیداد اجرا میشد.

دارایی زن، به شوهر دوم نمی رسید و تنها نیروی کاروخدمات و در صورت توافق تا اندازه ای – فرزندانی که از شوهر دوم در مدت استقراض حاصل می شد، برای شوهر انوی محفوظ می ماند. باید اشاره شود که این مورد مراجعه ی نیازمندان و اشخاص تنگدست به اشخاص مرفه الحال ، قوانین ویژه ای داشت . شخص نیازمند که درخواست میکرد خود از قوانین اگاه بود و درخواست به صورت قانونی عرضه میشد(همان کتاب ص35) کودکانی که از شوهر دوم برای زن تولید میشد، متعلق به شوهر اول بود. پس از مراجعه کسی که نیازند زن بود، مردی که به او مراجعه شده بودف باتوجه به مطالب «ماتیکان هزار داتستان» زن خود را با اجرای صیغه ای ، به طور موقت از قید زوجیت ازاد میکرد. شوهر «هرگاه به زن بگوید که از سوی من، برخود ازاد شدی...» صیغه طلاق موقت جاری شده و اجازه داشت به عنوان «چاکرزن» به ازدواج دیگری دراید (درباره حقوق ساسانی . فرهنگستان هایدلبرگ 1910 جزوه 11ص3 "عبارت انکلیسی")  حتی مرد میتوانست زن خود را بدون توافق زوجه به دیگری به طور موقت واگذار کند . در چنین صورتی شوهر دوم از ثروت زن بهره ای نمی برد؛ همچنین  کودکان تولید شده نیز چنانکه اشاره شد به شوهر اول تعلق داشت و شوهر اول هرگاه می خواست مطابق قانون میتوانست زن و فرزندان وی را که از شوهر دوم بود بازپس گیرد. باید یاداور شد که انچه کتاب «ماتیکان هزارداتستان» بر می اید و منابع دیگر در تایید انست و بارتولومه پس از تحقیقات  فراوان بدان پی برد. این ازدواج ها ، که به قرض دادن  زن یکدیگر بوده است میان مردم مرفه و ثروتمند و طبقات بالای جامعه رواج داشته است. درفرگرد 4/44 نیز اشاره به تنگدست و نیازمند نیست، بلکه اشاره به همدینان و برادران است. بیش از هرچیزی ، علل اقتصادی در این مهم دخیل بوده است تا نیازهای جنسی و عشقی. انان که زن از دیگران به قرض می گرفتند نیاز به نیروی کار ، مدیریت و تخصص و کودکانی داشتند که تامین کننده نیروی کار بودند.

اگر شوهر با توافق زن ، زوجه اش  را به قرض می داد ، اموال و بعضی حقوق زن برای خودش محفوظ می ماند .(دربالا دیدیم که میتوانست بدون زضایت نیز چنین کند mmj) شرایط مالی ، تامین حقوق زن در ازدواج اول ، و هنگامی که به قرض داده میشدو حدود حقوق شوهر دوم و بسا مسائل حقوقی دیگر بسیار پیچیده بوده است . «دینکرد» در این زمینه توضیحاتی دارد(=کتب مقدس مشرق زمین«دینکرد» در این زمینه توضیحاتی دارد(=کتب مقدس مشرق زمین  S.B.E، جلد37/ص7- جلد8ص20و126 )

فرزندانی که تولید میشدند ، گاه به فروش میرفتند و این منبع درامدی برای پدر بود و به عنوان نیزوی کار از این فرزندان ، چون بردگان بهره بری میشد. زن و کودک و برده ، درست به عنوان شیی (اشیاء) بودند به موجب «ماتیکان هزار داتستان» (فروختن فرزند به بردگی از اختیارات پدر است...که می توان فرزند را بفروشد ، بکشد یا عضووی از او را ناقص کرده از کار بیندازد.(درباره حقوق ساسانی ، جزوه5ص22)

در متن های حقوقی زمان ساسانیان به ویژه «ماتیکان هزارداتستان» به مسائل بسیاری دربار? روابط میان زن و شوهر و نوع ازدواج استقراضی و اجازه زن از سوی شوهر به شهور یا مردی دیگر بر میخوریم. این همه در فرگرد چهارم و پانزدهم وندیداد به صورت مختصر و اشاره منعکس است، و در «دینکرد و روایت پهلوی» نیز به اشارات مفصل تری بر می خوریم. در مورد صیغه نیز هم چنین مطالبی در این رابطه هست. زنان صیغه ای در واقع در شمار خدم? کدبانو یا پادشاه زن محسوب می شدند . زنان صیغه ای چون به خانه مردی می رفتند که از اغنیا بودند و این فقط در میان ثروتمندان و بازرگانان و طبقات اشراف و درباریان و روحانیان روی مداد ، به عنوان مهریه مبالغی که با موقعیت شان بستگی داشت دریافت میکردند . این گونه زنان هرچند که از لحاظ جنسی نیز نقشی داشتند اما در خانه به عنوان خدمه ، زیر نظر پادشاه زن انجام وظیفه می کردند(زن در حقوق ساسانی .ص13) هرگاه صاحب فرزندانی می شدند ، ان فرزندان ، چون خود زنان یا مادرانشان ، نه از ارث بهره ای می بردند ، نه از اصل و نسب مرد اما از مسکن و خوراک و پوشاک باید تامین می شدند و این برعهده  مرد  بود که تا هفتاد سالگی نفقه ان را بپردازد(ص13) تنها پس از مرگ کدبانو یا پادشاه زن بود که در صورت تمایل مرد، یکی از صیغه ها می توانست به عنوان پاداه زن ارتقا یابد که البته  از لحاظ حقوقی ، خود و فرزندانش تحت شرایطی ارث می بردند. نیز هرگاه پادشاه زنی سترون و نازا بود، مرد میتوانست یکی از صیغه ها را برگزیده و دراین صورت حقوق پادشاه زن بوی تعلق می گرفت . اما بطور کلی این پادشاه زن و فرزندانش بودند که میراث و اصل و نسب و عنوان و موقعیت مرد در نظام طبقاتی بهره مند میشدند و سهم برابر می بردنداما یموجب اشاره «شایست ناشایست» پسران چاکر زن میتوانستند از سوی پدر بعنوان فرزند خواندگی پذیرفته شوند(کتب مقدس مشرق زمین جلد 5ص 325و344)

دخترانی که مجرد بودند نصف سهم الارث رمیبردند و چنانکه اشاره شد زنان صیغه ای و فرزندانشان هیچ بهره و سهمی نمی بردند(زن درحقوق ساسانی .ص 13) پدر بسا اوقات یکی از زنان صیغه ای خود را به پسر بزرگ خود واگذار می کرد البته براساس سفارش های مکرری که در مورد «خویدوده» میشد ازدواج میان خواهر و برادر نیز رواج داشت که این همه در قوانین  مربوط به امر وراثت دشواری هایی را موجب می شد . در مجموعه حقوقی فرخ یا ماتیکان هزار داتستان علاوه بر اشارات در باره ازدواج با محارم ، دررابطه با مسائل وراثت ، نه از اصول واجبه دین که ان در کتب روایات دینی بسیار است- از مساله تجاوزات جنسی نیز مائل و مواردی هست که در فرگد 15وندیداد به نظر می رسد. طلاق با موافقت طرفین انجام میشد البته شوهر و پادشاه زن هرگاه زن مرتکب زنا می شد ، مرد یک طرفه زن را طلاق میداد (زن در حقوق ساسانی.ص 22) از دیدگاه زن بارگی شاهان ساسنی و حرمسراهای آنان و لهو و لعب و هزینه های سنگین ف روایات مفصلی وجود دارد که از حوصله این گفتار بیرون است.

باری، اشارات بند44به بعد فرگرد4 وندیداد بسیار مهم است . این بخش الحاقی است که با بقیه مطالب این فرگرد که دربار? احکام شرعی و حدود مجازات های جزایی است کاملا متفاوت بوده و بدون مقدمه و ربط نصل شده است.

ایا این اشارات در بند44 ناشی از چه رویداد و حادثه ای بوده است ؟ این که به هم دینان در صورت نیاز و مراجعه باید پول و زن داد ، موبدان یا مغان در زمانی معنی یعنی زمان ظهور مزدک ، در جریان حوادث رفته اندتاز فشار مضیقه و ظلم به مردم به کاهند. عبارت اوستایی مبهم است . ایا ثروتمندان باید ثروت خود را با نیازمندان تقسیم کنند و از زنان خود به آنان به عنوان ازدواج استقراضی بدهند؟ در گزارش پهلوی وندیداد ،بند44، در توضیح واژه ی واذَیَئِتَه [زن] تهیه کنند ، یا [زن] به نگاح دراورند امده که «به او زن دهند» .

اصطلاح (....واژه اوستایی) واذَیَئِتَه ، باید همین مفهوم در ازدواج باشد یعنی ازدواج استقراضی. بارتولومه این نوع ازدواج را « ازدواج میانین» اصطلاح کرده است(درباه حقوق ساسانی، جلد1ص36) در طبقات بالای اجتماع چنین ازدواج هایی جنبه تفریحی و جنسی و تفننی داشته است ، چون اظراف و ثروتمندان ، نیازی به خدمات زنی دیگر نداشتند و در حرم یا شبستان شان زن های عقدی و صیغه ای و کنیزان زیادی جهت خدمات وجود داشتند. اما  در طبقات میانه و متوسط یا کم درامد و تنگ دست ، این نوع ازدواج خا که منقطع و برای مدت محدود بود برای خدمات و نگاهداری بچه ها و تاحدی فرونشانی تمایلات جنسی انجام میگرفت و مطابق معتقدات دینی القایی موبدان، جنب?  خیرات مبرات و تحصیل کرفه و ثواب داشت.

اصولا درباره هرزگی و فساد جنسی و تباهی مبانی اخلاقی، بویژه میان اشراف و درباریان و روحانیون بسیار سخن میتوان گفت.

قباد که خوارش زامیکه sambykeرا به همسری داشت، هنگامی که زندان گرفتار شد همسرش را ترغیب کرد تا به زندانبان که بدو فریفته شد، همسرش را ترغیب کرد تا به زندانبان بدو فریفته شده بود کام داده همبستر شود تا در ازادی و فرارش موثر افتد و چنین نیز شد(پروکوپیوس جنگهای ایران وروم ص34) این مورد در نوشته های همان زمان نیز امده است و مورخان پس از ساسانیان نیز بدان اشاره کرده اند. چنانکه گذشت قباد خود دستور داد که اختلاف طبقاتی از میان مردم برداشته شده و زنان اشتراکی باشند. البته این که «خلوص و اعتقاد ویژه مزداپرستان، از طریق ایجاد رابطه جنسی با مادر ، خواهر و دختر به اثبات می رسد»(تیوفانس ، کلاس ص261.نیز کتاب حقوق سریانی تالیف ماربا.زاخائو.کتابهای حقوقی سریانی جلد سوم ص265-روایت پهلوی باب هشتم) نیز نگاه کنید به :

A.mazahcri: La Famille iranocnne aux temps ante isltamiques,paris. P134

(کتاب فوق با عنوان « خانواد? ایرانی در دوران پیش از اسلام» نوشته پرفسور علی اکبر مظاهری ، ترجمه عبدالله توکل اخیر (1373) منتشر شده است مطالب مورد نر از ص117به بعد)

در همین کتاب میان صفحات 130-150 مطالب فراوانی از این دست هست. قباد فرمان داد که همه طبقات زیر دست نیز چون اشراف می توانند شبستان و حرمسرا داشته و زنان بسیاری به زوجیت ، چه عقدی و یا به صیغه خود دراورند. البته این منع شرعی و عرفی نداشته بلکه افراد طبقات فرودست ، از لحاظ محدودیت های سخت و امکانات مالی ، حتی نمی توانستند یک زن داشته باشندو گویا نهضت مزدکیان هرج و مرج جنسی و تباهی در ساخت مناسبات خانوادگی را بیشتر کرد . خشم مردم برانگیخته شده بود. طبقات تنگدست و انان که در محدودیت و بی زن بودند ، به قول تبری (السُفله) به خانه و حرم اشراف و بزگان دست یافته و زنان اشراف و بزرگان را مورد تجاوز و یا ضبط قرار دادند (Th.Noldeke. Tabari. Str154) هرج و مرج جنسی به نهایت رسیده بود به حدی که تبری می نویسد فرزندان پدارانشان را نمی شناختند(همانجا ص132)

محدودیت های سخت ، قدرت موبدان و اشراف که منجر به فشار فوق العاده بر مردم تنگدست شده بود ، اختلاف میان موبدان و دربار و شاه بر سر استفاده از قدرت بیشتر، نهضت مزدکیان هم که سبب شد تا قباد فرمان اشتراکی شدن زنان و اموال و برداشتن مرزهای سخت طبقاتی را اعلان کند. این مورد نه بران که از سوی مورخان پس از ساسانیان نوشته شود بلکه از  سوی نویسندگانی نزدیک به دوران قباد چون «پروکوپیوس» و «یشوعا ستون نشین» نیز بوضوح اعلان شده است:

Procopius Caesrensis. De bello Persico I.5 opera p mnia. J. Haury .I Lipsiao.1905. p20

البته پروکوپیوس بصراحت می نویسد قوانین موضوعه از سوی قباد ، موافق میل بسیاری از مردم نبود و قباد نیز به خاطر مردم و نوع دوستی چنین احکامی صادر نکرد، بلکه  این تعارض قدرت بود که قباد را به چنین اقداماتی برانگیخت . در این تعارض حتی بعضی از اشراف و درباریان و موبدان نیز سوی قباد را گرفتند.

در همین فرگرد چهارم وندیداد، بندهای 47-54 نیز در تعارض با مانویان است که زهد و رهبانیت و عدم ازدواج را شعار داشته و تبلیغ میکردند. در هر حال موبدان رسم ازدواج استقراضی و به دیگران جهت تمتع زن واگذار کردن را بطور رسمی تبلیغ کردند.

بند44 از فرگد 4وندیداد،هرگاه با موازین اخلاقی امروز تفسیر شود، ساده لوحانه و از روی ریاست که ثروتمندان  اگر مراجعانی داشته باشند که پول یا زن بخواهند باید به انان کمک کرد ، پول داد و وسیله ازدواج شان را با زن دادن مهیا نمود. رسم ازدواج استقراضی و نوعی دیگر تبادل زنان ، رسمی ممهور به مجوزهای شرعی بوده است. در «هزاره ماده قانونی و قضایی» شرایط و احکام و قوانین و قوانین ازدواج استقراضی و تبادل زنان بوده است . اگر مردی ، با موافقت زوجه اش ، با معاهده زن را برای مدت معینی به مردی دیر واگذار می کرد ، انگاه شوهر دوم در زمان معین اجاره ، زن را به مرد دیگری واگذار می کرد، این در حکم زن بری یا زن دزدی و تجاوز به عنف محسوب شده و مجازات مرگ ارزانی یا اعدام در پی داشت.

در «روایت پهلوی» بخش یازدهم، بند11 آمده است:

«کسی که زنی به مردی دهد و مردی که زن بدو داده شود، پس زن را به عنوان اشو داد بپذیرفت ، پس از ان را به مرد دیگر دهد(=مرد اول – که زن را به شوهر داده است) و زن به داده شدن به مرد دم و هم چنین به مرد نخست همداستان باشد – اگر مدت یک سال بدزدد( مرد دوم یکسال زن را دزدانه نگاه دارد) پس مرد دوم، زن و نیز آن مردی که پس (=دوباره) زن را به مرد دوم داده است مرگ ارزان باشد»

توضیح چنین است که هرگاه شوهر زنی ، زن خودرا به مردی دهد و این زن و مرد هردو بدین کار راضی باشند و موافقت کنند. انگاه همان مرد بدوناجازه مرد اول ، زن را به مرد دومی واگذار کند و زن نیز با اینکار موافق باشد و این عمل یکسال بدون اگاهی مرد اول ادامه پیدا کند، سردار زن، مرد دوم و زن هرسه مرگ ارزان هستند.

در «روایت پهلوی » فصل 41 نیز که از گناهان مرگ ارزان یاد میکند ، تصریح شده کههرگاه زن دیگران را به مدت یکسال بدون معاهده و بدون اکاهی وهر نگاه دارند، مرگ ارزان است.

اشکاراست که هرگاه مردی ، زن خودرا با شرطو پیمان – بمدت معینی به مردی دیگر واگذار می کرد، شوهر موقت دوم نیز میتوانست با اگاهی نسبت به شوهر اول زن را به مرد سومی واگذار کند. اما هرگاه مرد دوم ، بدون اگاهی مرد اول که طرف معاهده بوده ، زن (کالا –شیء )[=عبارت هاشم رضی] را بمرد سومی اجاره یا قرض میداد و این بارضایت زن انجام میشد هرسه مستحق اعدام میشدند.

اشاره «روایت پهلوی» همان ازدواج استقراضی است که در هزار ماده قانونی به روشنی شرح ده است . قرض دادن و اجاره زن بدیگری در شمار خیرات و ثواب بوده است.

________

 

لینک مرتبط : http://iranbastannn.blogfa.com/cat-1.aspx

لینک به بیرون غیاثابادی : http://ghiasabadi.com/zanesasani.html

 


پیام دو پیامبر !

حضرت زرتشت در گاثه ها میفرمایند :

« مبادا کسی از شما(=پیراوان زرتشت) به گفتار و آموزش دروغپرست گوش دهد چه او بخان و مان و ده و روستا و کشور ویرانی و تباهی دهد - پس با ساز جنگ انان را برانید » گاثه ها ، ترجمه پورداود ،یسناهات 31  بند18صفحه 95 

 

پیامبر اسلام در قران الله میفرمایند :

« بندگان من کسانی هستند که به هرسخنی گوش فرا میدهند سپس بهترینش را پیروی میکنند انان اهل خرد هستند » زمر18


دفاع از منش و روش کوروش بزرگ هخامنشی

متاسفانه گاهی اوقات  برخی مقالات و اظهار نظرهایی از برخی دوستان دیده میشود که چندان سنجیده وبی طرفانه نیستند اینان برای دفاع از اسلام و اعتقادات مذهبی خویش  گاه پارا فراتر از حد انصاف گذاشته  مطالب و مباحثی را ، از روی عناد و تعصب و تصلب و تحجر و گاه با تحریف و تخریب وتخلیط گزاره های  تاریخی مطرح می کنند .

درحالیکه قران کریم به پیراوان خود سفارش میکند که : «مبادا دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیک‏تر است‏»مائده 8

 شاید ریشه اصلی چنین ضدیتی  از یکسو هج تبلغات وسیع برروی ایران پیش از اسلام بوده  و از سویی دیگر اسلام ستیزان ووطن فروشانی که برای  گمراهی  مخاطبین خودن به هر حربه ای دست مییازند و خود را طرفدار فرهنگ ایران و وطن دوست جلوه داده با نام و نشان باستان به اسلام می تازند. اینان را به چند گروه میتوان تقسیم کرد 1-  فراریان و مرتدان و پاچه خواران دربار سابق و برخی نیز زخم خوردگان از رژِیم  حاکم اعم از سلطنت طلب و منافق و لاییک ، که عموما به هیچ مرام و مسلکی معتقد نیستند اینان از انرو که از رژیم کینه بدل دارند و یگانه  علاقه ی  عموم مردم ایران را دین می بینند و میبنند که یکی از ارکان مهم برپایی و استواری این رژِیم اعتقادات مردم و تکیه بر اعتقادات مذهبی و تبلیغ انست  از اینرو در جبهه مبارزه فرهنگی خود حمله به اسلام را از بیخ و بن دستور کار خود قرار  میدهند وگاه برای اینکه انگ وطن فروشی  به انان نچسبد (چه اینکه  عموما جیره خوار و سگان بیگانه اند) پشت نقاب باستان پنهان میشوند وخودرا ملیگرا معرفی میکنند وانرا چنان مینمایند که گویی  در ایران باستان نظامی سکولار و لاییک حاکم بوده و در دوران باستان  شهریار دینیار (=اردشیر) و موبد شاهی وجود نداشته است. درهمین راستا این نیز طبیعی   است که افراد خرد و حقیر برای توجیه  خویش ، خود را بنام و شان و شکوه  گذشتگان منتسب کنند که مهمترین موردی را که بخاطر می اوریم  شاه سابق  ایران بود که از سر حسرت و حیرت  برای کوروش چنین سرود" تو کوروش بخواب که ما هستیم"! غافل از اینکه ان کوروش برای ایرانیان زمان خود [وحتی اینک] عزت و ارزش و احترام و دولت وسیع بنیان نهاد و ارمغان این شاه برای ملتش نتنها هیچ یک از ان موارد نبود که فقر و فلاکت و بردگی و بیگاری بیگانگان  بود و این چه بودنی است؟ 2- دسته دوم برخی از اقلیتهای دینی هستند که البته به دین و ایین خود بی باورند و سرشتی لاییک دارند  ولی از اسلام و مسلمان و خصوصا رژِیم اسلامی  [بنگر انها رژیم اخوندی؟] خوششان نمی اید و....

در مقابل این جریان  و بهتر است بگوییم مخالفت با میراث گذشته و پیش از اسلام ایرانیان نیز چند گروه قرار میگیرند که میتوان انها را به چند دسته تقسیم کرد : 1- تازیان و تکریتیان و وهابیون که با رسانه های خود سعی بر انکار گذشته ایرانیان دارند که این نیز از اینان که تازیان دیروز وهابیان امروزند بسیار طبیعی است چه اینکه ریشه در حقارت و حسادت  و بلاهت و دنائت و خواری اینان دارد. برای مثال فیلم 300 را بارها باسالنهای خالی بنمایش میگذارند. از شیعه ستیزی این جریان که بگذریم از ایران ستیزی انها در این دفتر نمیشود گذشت برای مثال در جریان حوادث پس از انتخابات ایران  شاهزاده عربستانی  چنین سرود که " ماباید ایران را به اتش کشیم" 2- پانترکیسم  ، که باز از روی صفات مذکور فوق ، همه چیز را ترکی میبنید و مینامد و برای ان ریشه ترکی قائل است این جریان نیز در نقد ونفی  فرهنگ  باستانی ایرانیان نقش مهمی دارد. شاید بتوان ناصر پورپیرار را در این دسته قرار داد هرچند بهتراست اورا یک تازیزده نامید. بنگرید به ویکی پدیاو اینجا 3- برخی از عملگان بسیجی ، که فضای تبلیغی با ان شدت و حدت از سوی گروههای مختلف را می بیند ویگانه راه مقابله با این جریان را  تاختن به  فرهنگ باستانی میابند (ونه بیان حقیقت ، که منصفانه بیان باید گردد ) و  همه ی هم و همتشان را حمله به ریشه و پیشینه باستانی ایران و ایرانی مینهند و در اینراه از حد انصاف هم  بدور میشود .

در این فضا  تنها چیزی که گم میشود حقیقت است هیچکس را نمی توان یافت که  مقاله ای بیطرفانه منتشر کند و ازسوی  جریانات مختلف اماج   اتهامات و فحاشی بسیار قرارنگیرد.

 

انچه را اینک میخواهیم مورد بررسی قرار دهیم مقاله ای است از "مسلمان ایرانی" نام .  گاه و بیگاه میبینیم این مقاله با ایرادات و اشتباهاتی که دارد مکرر منتشر میشود حتی یکی از حضرات اخوند(!) که باید الگو و مصحح  علمی و تاریخی  مخاطبین مذهبی خود باشد(شما بپای باسوادی حضرتش بنویسید)  نیز انرا از روی ناچارای و درماندگی و با شوق و ذوق فراوان منتشر ساخته است! این مقاله را میتوانید در اینجا ، اینجا ، اینجا ، اینجا و.... ببینید  

نوسینده مذکور در اغاز مینویسد "کتزیاس تأکید بر رذالت کوروش دارد و هرودوت او را میستاید."

و ازقول کتزیاس می اورد

 " کوروش پسر چوپانی بود از ایل «مردها» که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیگاس، آخرین پادشاه ماد، هیچگونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید"

 

در ادامه هم ایشان استدلالهایی علمی (!) بر تفوق نظر هریک از مورخین مذکور ذکر میکند که از نقل ان بدلیل طولانی شدن خودداری میکنیم .

 

در پاسخ باید گفت :

یکم . عموم محققین جدید نوشته های کتزیاس را  از نظر سطح اعتبار دون  تاریخ هرودت می دانند . از دید مورخین قدیم نیز کتزیاس فردی جاه طلب معرفی شده است که میخواسته با نوشتن تاریخ جا پای هرودت نهد. از اینرو مورخینی چون یوسفوس یونانی وی را دروغ گو و افسانه ساز گفته اند . فوتیوس در خلاصه کتاب پرسیکا کتزیاس اوده است که هنگام سفر به هنداو  چنین دیده «کتزیاس مورخ چشمه ی را وصف کرده است که هرسال پر از طلای مذاب میشود. وهرسال صد کوزه ازآن پر میکنند..او همچنین از اهنی که در ته چشمه یافت می شود صحبت کرد است. کتسیاس ادعا میکند که دو شمشیر داشته است که از این فلز ساخته شده بوده اند ..او در مورد این اهن میگوید اگر انرا به زمین بزنند سیل،تگرگ، رگبار و توفان را متوقف میکند . کتسیاس حتی ادعا میکند که شاه (=خشایارشا) دوبار در برابر چشمان او به این کار معجزه اسا دست زده است !» فوتیوس در همین چکیده ی کتابش پرسیکا در بند46 کتاب کتزیاس  نوشته است   « کتزیاس گزارش کرده است که در مرکز هندوستان انسانهای سیاهپوستی یافت میشوند که آنان را کوتوله می نامند..اما الت تناسلی انان چندان دراز است که تا قوزک پایشان اویزان است » البته انچه را ذکر کردیم یکی از هزار نمونه هاست . (ن.ک: یونانیان و بربرها ، نوشته امیر مهدی بدیع ، نشر توس ،جلد2 صفحه 10)  + وصف حیوانات عجیب و غریب هند که گوید خودش چنین دیده!  محققین جدید معتقدند وی حتی هند را هم ندیده و تنها روایات را ذکر کرده وگفته خودم دیدم! و مورخین قدیم چون ارسطو، اریان، سترابون و لوسین ، ناقد سخت نوشته های وی بوده اند (پیرنیا1/80) (بنابراین یکی از وجوه افتراق عمده  هرودوت و دیگر مورخان با کتزیاس اینست که هرودوت میگوید چنین شنیده ام و گاه صحت انراتضمین نمیکند ولی کتزیاس افسانه های عجیب نقل کرده  و میگوید دیده ام!!) 

دوم . از انجا که نمی توان  گزارشات افسانه وار و دروغهایی که کتزیاس داده است را بکل تاریخش تعمیم داد باید نوشته های او  بررسی موردی قرار گیرد . اگر نویسنده این مقاله که بارها از پیرنیا نقل قول کرده است  ، این نوشته ها را بی طرفانه نوشته بود حتما استدلال پیرنیا بر رد گفته های کتزیاس را هم می اورد و اینگونه راستی و درستی را زیر سایه سیاه دروغ پنهان نمیکرد.

جز کتزیاس تمام مورخین یونانی وی را نوه ی پادشاه ماد گفته اند.... « عقیده کتزیاس که اصلا کوروش با استیاگ قرابتی نداشته صحیح نیست، زیرا سایر مورخین و هرودوت اورا نوه ی استیاگ خوانده اند. عقیده کتزیاس را هم که کوروش پسر چوپانی بود و به راهزنی اشتغال داشت نمی توان باور کرد به خصوص که نبونید اورا پادشاه انشان معرفی کرده و گوید که در سال هشتم سلطنت خود همدان را تسخیر کرد نبونید معاصر کوروش بود و حال انکه کتزیاس تقریبا دویست سال بعد از او می زیست.(پیرنیا1/220) همچنین کوروش در کتیبه بابلی خود را پسر شاهان انشان مینامد  یعنی پدر و پدربزرگ و پدرجد خودرا شاه انشان معرفی میکند. پس از این نظر نیز نوشته های کتزیاس افسانه پردازی است باهم چند قطعه از این کتیبه را مرور کنیم :

20-منم «کـورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.

21? پسر «کمبوجیه» ‹کـَ- اَم- بو- زی- یه›، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نـوه «کـورش» (کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیش‌پیش» ‹شی- ایش- بی- ایش›، شاه بزرگ، شاه اَنشان.

22? از دودمـانی ‌کـه ‌همیشه شـاه بـوده‌اند و فـرمانـروایی‌اش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛(منبع)

 

اهمیت روشن ساختن  این موضوع بحدی است که دوستمان جناب مسلمان ایرانی و دیگرکسان متعصب متحجر، هرجا که خواسته اند از دروه هخامنشیان نقدی داشته باشد از نوشته کتزیاس بعنوان سند تاریخی یاد کرده اند !

ایشان در جایی نوشته اند :


ثواب کشتن جانوران موذی و اهریمن آفریده در ایین مزدیسنی

یکی دیگر از موضوعاتی که با خواندن وندیداد خواننده را بفکر و تعجب وا می دارد مراسم و یا مجازاتهایی است که در ان فرد بهدین  بایستی بکفار? گناه خود  تعداد زیادی از  حیواناتی خاص و انگره مینو افریده  [ی پنداشته شده] را بکشد. با خواندن این قوانین شاید بنظر برسد که چنین قوانین و رسم و رسوماتی اصولا یک مشت رسم و رسوم صرفا اساطیری است که در تاریخ ایران باستان هیچ جایگاهی نداشته است و یا حتی فراتر از اینها  مربوط به پیش از دوره ی تاریخی ایران است و جایگاهی جز در قصه ها نداشته است! این پندار گاه با تبلیغات  برخی شیادان بروی نااگاهان تاثیر بسزایی میگذارد تا انجاکه اینان به نتیجه ی اخیر می رسند و درهمین راستا پارا فراتر نهاده و نتنها چنین قوانینی بلکه کل وندیداد بعنوان یکی از نسکهای اوستای ساسانی و قانون ضد دیو زرتشتی  را چنین می پندارند  و ازانجا که  در این تبلیغات  وطن دوستی مساوی با باستانگرایی [بتعبیر بهتر باستانپرستی] و باستانگرایی نیز مساوی با مغ پرستی و اخوند پرستی  و اخوند پرستی را مساوی با کلام زرتشت   قرار میگیرد بدین معنی که از این منظر هرچیزی که مربوط به باستانست از گاتهای زرتشت تا اوستای مغان و از کوروش بزرگ تا یزدگرد سوم  در یک جایگاه قرار گرفته و  همگی به یک اندازه مقدس شمرده میشود تا انجاکه هر نقد و نظری بر علیه هریک مطرود و مذموم خواهد بود   ، درواقع  هر نظر و رای  و رویکردی مخالف با این جریان  وطن فروشی ،  ترک و تازی زادگی و زدگی نامیده میشود!

***

 

بطور کلی خُرَفستَرُ Khrawstar   در اوستا بمعنی زیانکاران و بدکاران آمده است . گاهی اوقات بمعنای انسانهای بی ایمان و مردم بد تعبیر شده است، در گاثاها و یشتها به معنی مردم زیانکار و بد و شریر و راهزن و چادرنشینان و بیابان گردان در برابر کشاورزانی که اسکان یافته اند به کار رفته است. بنگرید به یسنا 5/28+ 5/34 +9/34 ؛ در اغلب موارد به ویژه در وندیداد این واژه بمعنی جانوران زیانکار و اهریمنی کاربرد دارد تعبیر و مفهوم این جانوران بسیار گسترده است و شامل : مار ، مور ، وزغ ، موش ، ملخ  ، مگس ، زنبور ، عنکبوت ، کرم ، سوسک، پشه ، بید ، شپش ، گرگ ، لاکپشت و ... است . ? وندیداد2/763

برای مثال یکی از مجازاتهایی که برای کشتن اسب ابی در نظر گرفته شده است عبارتست از :

فرگرد14بند 5: او باید ده هزار مار که روی شکم می خزد بهلاکت رساند، ده هزار از مارهای  سگ صورت کَهرپورا بکشد، ده هزار از لاک پشت ها بکشد ،  ده هزار وزغ دَم زننده بکشد[+وندیداد دارمستتر: ده هزار وزغ ابی بکشد] ،  ده هزار مورچه های دانه کش را بکشد، ده هزار از مورهای گزنده یگوچک بد [زیانکار] بکشد.*

بند6 : ده هزار از پَزدوهایِ سرگین گردان را بکشد، ده هزار از مگس هایِ نفرت انگیز بکشد، ده هزار سوراخ های ناپاک جانوران زیانکار را از این زمین بکند..

*هاشم رضی در یاددشت این جمله مینویسد : به ویژه در این  بیت که اعراضی به فریضه و رسم موبدان و مزدا پرستان است : میازار موری که دانه کش است** که جان دارد و جان شیرین خوش است.

یکی از مجازات زن حائض نیز کشتن خرفستزان ذکر شده است  طبق فرگرد 16بند12 بایستی مور دانه کش را که در تابستان دوسد ؛ یا از هرکدام دیگر از خرفستران آنگر- مینو [آفریده] بکشد که در زمستان [باشد] همچنین از مجازاتهای این زن موارد گفته شده در فرگرد14/5 در فرگرد 18بند73 مترتب است.

بدین ترتیب میبنیم که ایین مزدیسنی در برهم زدن اکوسیستم و نظم طبیعی و حتی از میان بردن نسل حیوانات چه نقشی داشته است.

 

وندیداد جلد 2 صفحه ی 763 یادداشت17 (خلاصه شده ):

یکی از وظایف عمده ی موبدان و پیشوایا دینی کشتن این جانوران و حشرات موذی بوده است . اینان همانگونه که برای کفاره گناه گناهکاران و اجرای حد شرعی ، هموراه دو نوع تازیانه یا شلاق با خود حمل می کردند تا گناهکاران را شلاق بزنند، خرفسترکش یا مارغن(=مارگن، مارکٌش) نیز هموراه داشتند و بدان مار و جانوران موذی را میکشتند اینان لازم بود تا طرز درست بکار بردن خرفسترغن (فرگرد8/14و2/18)را بدانند و در کاربرد آن مهارت داشته باشند. در ونیداد و به وِزه منابع دینی پهلوی ، ملاحظه می کنیم که کفار? برخی گناهان، کشتن هزارها مورچه ، وزغ ، کرم مدفوع، پشه و...است (فرگرد18/73و14/5 و...) کثافت و پخش کردن پلیدی ، موجب پیدایش خرفستران میشود (فرگرد 17/2،3) و چنانکه اشاره شد، موحش ترین خرفستران مگس است (یادداشت9)  که اهریمن خود به هیات مگس حمله کرده و به ریخت و شکل وزغ است. اشاره شد که در یشت بیستم ، یعنی ونَنت یشت، بند یکم امده است: ستاره مزدا آفریده ، پاک و سرور راستی وَنَنتِ نیرومند و درمان  بخش را می ستاییم از برای مقابله کردن با خرفستران اهریمتی که زشت و پلید هستند . امشاسپند اردی بهشت ، از دشمنان سرسخت دیو خشم (اَئشمَ aesma) است که این دیو با خرفستران نسبت دارد. نیز از میان بردارند? بیماری ، مرگ ، جادو و جادوگری و حشرات موذی و خرفستران آگاه می شویم.

....در «گزیده های زات سپرم » نیز این روایت هست چون گاو نخست آفریده به مرد ، اورمزد خواب را به پیکر مردی پانزده ساله و زیبا ، برکیومرث که بلند بالا چون زرتشت و روشن به سان خورشید بود عارض کرد. خواب به طول زمانی که یک «یتااهو وئیریو» تلاوت شود ، به کیومرث مستولی شد . چون کیومرث از خواب برخاست ، جهان را دید چون شب تاریک . در همه زمین مار و کژدم ، وزغ و انواع بسیار خرفستران...فروان شد که جایی نماند که در تصرف شان نباشد، مهر اباختری(=خورشید تاریک) و ماه اباختری (=ماه تیره) و پنج اباختران یا سیارات یا جهره گانی چون اژدها در فضا به تاختن اند بودند.(زات سپرم، بخش 2، بندهای 10-11)

چون اهریمن چنین در آفرینش اورمزد شرنگ آفرید و هم? روشنی ها ، بهی ها، سود ها و نیکی ها را تباه و تیره ساخت اورمزد به مقابله برخاست. تیشتر Tistar باد را به یاری خواست و با وهومن Vohuman و برزآبان ناف(ایزد نگهبان آبها) و اَردای گاو پیکر، اسب پیکر و به هرپیکری ده شب و روز پرواز کرد و برای نابودی خرفستران ، باران فرو بارید ، هر قطره به انداز? تشتی بزرگ. همه خرفستران نابود شدند ، جز اندکی که در شکافهای زمین پنهان شدند(زات سپرم، بخش 3بندها8-9)

چنانکه گذشت خرفستران اهریمن آفریده و برای زیان وارد کردن و تباهی آفرینش نیک اورمزد پیدایی یافتند. اما اورمزد با یاری ایزدان با این استیلای مرگ آور و تباهی زا یورش برده و عوارض آن تازش را از میان برد، که مقداری باقی مانده و برخی خرفستران در شکاف ها پنهان شدند و خرفستران بعدی از انان هستند ، به همین جهت بر بهدینان لازم اشت که مارغن (=مار+ غن = چوب ، چوبدستی) یعنی چوب و عصای مارکش داشته باشند و بنابر توضیح بندهش(اساطیر، ص130) مارغن چوبی است و چرمی بر سرآن آراسته است و پیداست که هر بهدینی یکی غَن (=جوب ،عصا) باید داشتن که خرفستران گناهکار را بدان زند و کُشد تا کرفه مند تر (ثواب کاراتر) شود. ...

در«شایست ناشایست» بخش 8 بند 9 مطالب دربار? احکام کشتن خرفستران نقل است که در «سد در –در43» نیز وارد می باشد « این تخشش (=کوشش) باید کردن به کشتن خرفستران و حشرات زمین چه در دین کرفه عظیم نهاده است. خاصه این پنج چیز است: یکی وزغ که در آب باشد، دوم مار و کژدم . سیوم مرجس(مگس) بکشد چندانی کرفه بود که کسی ده روز باژ می خواند . در دام اهریم هیچ چیز زیانکارتر از این نیست ، چه اگر در هوا بر میزد پشه شود و اگر در خاک میزد (=شاشد) کرم ظود، و اگر در اب میزد زرد شود و اگر در گوشت  کفتار میزد مار شود و اگر در سرگین میزد خزندگان شود . هرکه مورچ? دانه کش بکشد چندانی کرفه بود که کسی هورمزد یشتی بخواند و هرکه خراستر بسیار کشدچندان کرفه بود که چهار شیر بکشته باشند. پس برهمه فریزوان(=واجب) است به خراستر کشتن جهد کردن»

در «سد دربندهش، در23» احکامی دیگر دربار? خرفسترکشتن آمده است که هم میتوان وصیت کرد به نیابت کنند و کسی را مزدور گرفت برای این کار. برای گناهانی که بهدینان مرتکب می شدند، نسبت به درج? گناه لازم بود مطابق احمام شرع و وچر(=فتوا) موبدان، گناهکاران از خرفستران ، بسیاری بکشند. در فرگرد سیزدهم وندیداد ، و در شایست ناشایست این احکام هست. در فرگرد 17/3 نیز چنین احکامی دربار? زن دشتان (زن حایض) نقل است. روایت سد در بندهش چنین است :

«خرفستر کشتن اندر دین کرفه بزرگ گفته است و اگر چه خٌرد خرفستری بکشند، به مینوان پاداشی بزرگ باشد. و اگر ماری بکشند و اوستا که انرا هست بخوانند چنان باشد که کسی یک ماه دو هیربد رابه خانه بَرَد و یزشن از جهت او می کند، چند کرفه. اگر موش را بکشند پنجاه تنافور کرفه بود. اگر موری دانه کش بکشند چنان بود شیر ویشته (=شیر بیشه) بکشته بود یا کوری روشن کرده بود. و اگر کوزه ای که ان را تازی مور خوانند بکشند چندان کرفه بود که مبتلایی درست کرده بود. اگر شیری یا گرگی یا پلنگی مانند این ددی بکشند چندان گناه که او خواست کردن و بعد از ان نکند و هم کرف? آن کسی را باشد که از آن ددان یکی بکشند هم شاید. اگر کسی را بفرماید که از بهر من چندین خرفستر بکشند هم چنین باشد که بدست خویش کشته باشد و از آن کنار خرفستر بکشند تنافوری کرفه باشد.»

چنانکه اشاره شد در فرگرد 13/1-5 در مورد تاوان گناه ، هزار و سدها خرفستر باید کشت. در فرگرد 17/3 اگر زن دشتانی ، احکام دوران دشتان یا حیض را بشکند لازم است برای جبران گناه خرفستران بسیاری بکشد که در زمستان و تابستان ، از لحاظ شمار تفاوت می کند که در شایست ناشایست3/21 نیز آمده است.

[درمورد جنبه های اساطیری متون مفصلی وجود دارد از جمله] بندهش ، بخش 19بند31 که خرفستران را اهریمن پدید اورد و چارپایان سودمند و پرندگان و ماهیان را هرمزد افرید . [و درگیری مزدا و اهریمن و افریده های هردو که از نقل ان صرف نظر می شود.- همچنین در  شایست ناشایست بخش 20 بند18. از جنبه های اساطیری میتوان به ارداویرافنامه فرگرد60 رجوع کرد  + رساله مینوی خرد بخش 4بند8و... خلاصه در کتب بجا مانده سخن از ثواب بسیار کشتن این خرفستران رفته است از اینرو برای تقدیس و ارزش و اعتبار ان اساطیر بسیار ساخته شده است]

 

مورخان و نویسندگان باستان نیز در این زمینه  مطالبی نوشته اند. هرودوت جایی که از مراسم ویژ? مغان یاد کرده ، آورده است که :

« بنابر رسم و شعار طبق? روحانی در مصر (و هند) هیچ حیوانی را مگر به قصد نذر و قربانی نمی کشند، اما مغان غیر از سگ و آدم ، حیوانات دیگر را  نه فقط به دست خود می کُشند بلکه در کار کُشتن خزندگان ، مورچه، مار و پرندگان از هر قبیل بدون تفاوت پافشاری دارند و بر یکدیگر سبقت می گیرند و وانمود میکنند که آن رسمی قدیم است» تواریخ هردودت ،کتاب اول76-77ترجمه وحید مازندرانی+ تاریخ مطالعات دین های ایرانی تالیف هاشم رضیص16 .:

آگاسیس می گوید یکی از جشن های بزرگ ایرانیان ، جشنی است که در آن روز مردم جانوران موذی و خزندگان زیان آور را می کشند و کشه ها را نزد مغان می آورند . هرکسی که بیشترین از این جانوران را بکشد ، بیشتر ثواب کرده است و نشان? تدین او محسوب می شود که بدین کار اهورمزد را تقویت و اهریمن را تضعیف کرده اند.

استاد پورداوود به نقل از جمشید سروشیان نقل کرده است :

«دربار? جشنی که از برای کشتن جانوران زیان دار به جای می آوردند از چند تن سال خوردگان و دستوران زرتشتی کرمان جویا شدم. بیشتر آنان این جشن را تا پنجاه شصت سال پیش ازاین (تاریخ نوشتن سال1326است) به یاد دارند و چنین گفتند که در آغاز تابستان ، درروز معینی که اکنون به یادشان نیست ، زنان و مردان و بیشتر خاندان و دستوران و موبدان جام? سفید دربرکرده و یک چوب دستی سرسیخ آهنی [=مارگن] گرفته ، در شهر و بیرون شهر به خرفستر کشتن می پرداختند و ان هم را در جاهای مخصوصی رویهم ریخته ، داروهایی برای از میان بردن و پوسانیدن آن ها بکار می بردند. هم چنین در هرجا که جانوری می کشتند یک قسم روغن گیاهی ، امیخته با روغن کرچک و کتیرا دود می کردند و سیر و سداب و سرکه هم به کار می بردند. مادر بزرگ خودم نام این جشن را بیاد دارد که «جشن خَرَستَر» می گفتند. امروزه از این جشن اثری نیست» پورداوود ، خرده اوستا ص195ُ ، این ادرسی است که هاشم رضی داده است! نگارنده این دفتر با خواندن تمامی خرده اوستای پورداود موجود دربازار نشردنیای کتاب چیزی شبیه به اشارات فوق از استاد پورداود ندیده است شاید هاشم رضی یکی دیگر از اثار پورداود را مدنظر داشته که اشتباها خرده اوستا ذکر شده است

این رسم بسیار کهن بوده است ، چون در کتاب « آثار الباقیه» ابوریحان بیرونی ، نقل کرده است که در روز پنجم اسفندماه ، زرتشتیان مراسمی انجام داده و طلسم هایی ساخته از برای دفع جانوران زیانکار.

 به نقل از کتاب (گاه شماری و جشن های ایران باستان ، تالیف هاشم رضی ، ص426) مطالبی نقل می شود :

 « اما این ، روز شعایر و رسومی نیز انجام م ی دادند که در فرهنگ و کتابها تحت عنوان«رقع? کژدم،کتبة الرقاع و کتب رقاع العقارب» ضبط شده است. این مراسم به ویژه در سرزمین ها و نقاطی باید بیشتر رواج داشته که عقرب یا کژدم زیاد بوده است ، هرچند طلسم ها و دفع گزندها فقط برای عقرب و دفع شرش نبوده ، بلکه بیشتر جهت دفع خطر و راندن هم? گزندگان و حشرات موذی تهیه می شد.

ابوریحان میگوید این مراسم را اغلب عوام برپا می کنند و رسمی مستحدث است و از رسوم پارسیان نیست. لیس هومن رسوم الفرس و انما هو استحدث العوام. البته به احتمال به صورت نوشتن ادعیه و ساختن طلسم برای دفع گزش و زیان جانوران زیانکار، چه بسا که رسمی مستحدث بوده باشد- اما از ایام دور ، به ویژه از اویل ساسانیان ، کشتن جانوران زیانکار و یا مورجه و وزغ و...از فرایض دینی بوده است.

به هرحال ، بامداد روز پنجم اسفند بود که از کوبیدن و مخلوط کردن دان? انار و مویز ، تریاقی می ساختند که از زیان سم و نیش کژدم  ها جلوگیری می کرد . هم چنین افسون هایی بر کاغذهایی چهارگوش نوشته و به جهت خانه به روی دیوار می چسباندند و جهت در ورودی را خالی می نهادند و معتقد بودند هرگاه در چنین روزی این افسون ها با شرایط ویژه به دیوارها الصاق شود ، و در طلوع آفتاب انجام گیرد ، حشرات موذی و گزندگان تا سال دیگر در آن خانه آسیب نخواهند رساند . جهت چهارم را از آنجهت خالی میگذاشتند تا راهی برای خروج خزندگان ، به وِزه عقرب باشد . متن افسون را ابوریحان چنین اورده است : « بنام اورمزد، اسفندارمذماه و اسفندمذروز ، بستم دم و رفت زیر و زبر از همه جز ستوران، بنام یزدان و به نام جم و افریدون.»

در روایت کوشیار، این جشن در پنجم شهرویر ماه تحت عنوان های : ذوالزبیب و حب الرمان المدتوقین، یعنی روز مویز و دانه? انار کوبیده – و ذوالعقارب و الحشرات ، یعنی روز کژدمو حشرات نامیده می شد. (آثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت ص6-355)

چنانکه گذشت تا حدود هشتاد سال پیش ، جشن خراستر در کرمان و به احتمال یزد میان زرتشتیان رواج داشته و معمول بوده است که در روز معینی با مراسم و شعایر دینی ، مردم و به ویژه موبدان و دستوران با مارغن و چوب های مسلح (خرَفسترغنَه) برای ثواب و کرفه، به کشتن خرفستران می پرداختند. آنان تابع احکام دینی بوده اند و چه بسا جانورانی بدون زیان چون جغد و....را نیز میکشتند. به تقریب می توان گفت بنابر قول هرودوت مغان جز سگ و ادمی هر جنبند? دیگری را می کشتند.

فتاوی و احکام یا وَچَرهای موبدان در مجموعه ای با عنوان «روایات داراب هرمزدیار» در دو جلد به سال1922 بمبئی به چاپ رسیده است . این مجموعه بزرگ شامل پرسش های دینی بسیار متنوع و گوناگون است که پارسیان یا زرتشتیان هند از زرتشتیان و موبدان آگاه یزد و کرمان کرده و پاسخ شنیده اند. این جریان و ارتباط حدود سیصد سال یعنی از 1478تا 1773 میلادی رواج داشته و ادامه یافته است، پاسخ احکام و استشهاداتی شده است و در مستندات در مثل مینویسد از روایت بهمن پونجیه ، شاپور بروجی، کاووس کامان، کامه بهره ،و ... که این نام ها ، نام کسانی است که پاسخ ها را به هند می بردند که بسا خود از موبدان بودند.

جهت آگاهی به احکام شرایع و معتقدات و اساطیر و نجوم ستاره شناسی ، و بسا مسائل دیگر در مورد زرتشتیان ، این مجموعه بسیار کارساز است و چه بسا بدون آن تحقیق ناممکن شود. در مورد خرفستران ، چنان که مشهود است ، احکام و عقاید و مراسم همان بوده که در کتب ساسانی و پهلوی نقل است و تا 200 سال پیش ، رسمی را که ابوریحان گزارش کرده ، در ایران میان زرتشتیان رواج داشته است.

در جلد یکم ص272تا276 وجلد دوم 476 دربار? خرفستران مطالبی آمده است.

«از روایت کاووس کامان» در کتب زند و پازند دربار? کشتن خراستر روایاتی نقل است و خراستران و جز آن شش ، بسیاری دیگر هستند چون :  پیل ، شیر ، پلنگ ، گرگ، کفتار، توره (=شغال) گربه ،سیه گوش ،  کرکوزه (=مورچه) و گزندگان : مار ، کژدم و زنبور و...و مگس و مور، هر نوع مور که هستند به کشتن واجب است خاصه مور دانه کش و سوسک و دیگر خزنده و رونده و گزنده آبی و زمینی بسیارند و همه در شمار خراستران.

دیگر کشتن گرگ ، ثواب است . اگر خون او به جامه رسید ، جامه را پادیاب کنند(به گومیز بشورند) و پس بشویند پاک است . دیگر عنکبوت که کشتن آن ثواب بسیار دارد . در این پاسخ کوتاه پرسشی نیز هست که هرگاه کسی مورد گزش جانوری زهر دار واقع شود ، افسون و طلسم آن کدام است و در جواب امده : هیچ سخن نمیتوانم گفت. پرسیده میشود که ایا گوشت خراستران میتوان خرد یا نه ؟ پاسخ انست که به هیچ وجه جایز نیست و اگر کسی را چنین گوشتی به دهان رسد تنافوری گناه باشد.

پرسشی دیگر این است: ایا گوشت کفتار به دارو شاید خورد یا نه؟ پاسخ انست که به هیچ وجه جایز نیست و اگر اندکی به دهان رسد تنافوری گناه باشد.....

ازروایت «کاووس کامان» در کرف? خراستر کشتن مطالبی آمده است که مقدار ثواب و کرفه  را معین میکند و گناههان کشنده را پاک می نماید ، هرگاه کسی خراستری کوچک ، یا بزرگ به انداز? ماری بکشد و اوستای آنرا بخواند، چندان ثواب کرده که به مدت یکماه دو هیربد را پذیرایی کند . اگر موشی یا موری یا شیر بیشه ، یا کرکوزی (=مورچه ای) بکشد یا گرگی و پلنگی ... تنافوری کرفه باشد.

اگر کسی بزمجه بکشد، سی و سه تنافور کرفه برایش حساب کنند و سی و سیه تنافور گناهش بزدایند و چنان است که هیربدی را به مزد گرفته باشد که تا یک سال برایش یَزِش (=دعا و اوستا خواندن) کند. اگر لاکپشتی را بکشد سه تنافور ثواب کرده و سه تنافور از گناهش کم شود و چنان است که یک ماه هیربدی را به مزد گرفته باشد تا برایش یزش کند.

تفصیل این موضوع را در وندیداد جلد 2 ص  763-775بخوانید