سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تازیان و نابود کردن کتب دینی زرتشتی (اوستا)

 

یکی از پندارهای  رایج  پیرامون جنگهای تازیان با ساسانیان   اینست که گفته میشود " تازیان همه ی اثار دینی تاریخی ایران ساسانی را سوزاندند" ! (ن.ک.ایران45)

انچه از پی می اید نه دفاع از منش و روش تازیان در حمله به ایران  است که تنها بیان چند نکته مهم تاریخی است.

انچه مسلم و مبرهن است اینست که در کتب تاریخی  قرون نخستین اسلامی  هیچ  روایت یا گزارشی وجود ندارد که  تصریح یا حتی اشاره به سوزاندان کتابخانه ها در یورش تازیان بمصر و ایران داشته باشد . این موضوع وقتی  اهمیت بیشتری می یابد که  این کتب اعم از تاریخ طبری ، فتوح الشام واقدی ،فتوح البلدان بلاذری ، مروج الذهب مسعودی و....  شرح  فتوحات مسلمین را به گستردگی و با جزییات کامل ذکر کرده اند ونام و نشانی از بروز چنین حادثه ای نبرده اند. روایاتی هم که وجود دارد مربوط به قرن هفتم و هشتم هجری است که علاوه بر ضعف سند، متن  گزارش نیز  حاکی از افسانه بودن انست. دکتر زرینکوب که در کتب دوقرن سکوت برمساله  اتش سوزی تاکید میکند پس از چندسال  و با منصفانه ترکردن اثارش در کتاب بعدی خود کارنامه اسلام به سال 1347 اتش سوزی کتابخانه ها را منکر شده و گوید روایاتی که دراینباره وجود دارد ضعیف است. (ن.ک.کارنامه اسلام 24)

 

البته  تاکید براین که تازیان «همه ی اثار دینی ایران را سوزاندند» نظری  متعصبانه   و بدور از تحقیق بنظر می اید  اینان از سر تعصب  براین  که درروزگار عمر بن خطاب چنین رویدادی رخ داده است تاکید دارند. اما با اندکی تامل در تاریخ و حتی قرائن و شواهد تاریخی نتنها در روزگار خلفای راشدین که تا مدتها پس از ان نیز نمیتوان چنین فاجعه ای را در تاریخ برای کردار انان یافت.

  حتی استاد ابراهیم پورداود که خود معتقد به اتش سوزی است  در کتاب گاثا های  خود چنین نویسد :

« اوستایی که امر وز در دست داریم چهار یک اوستایی است که در روزگار ساسانیان در دست داشته اند در نامه پهلوی دینکرد که در نخستین نیمه سده ی نهم میلادی برابر نخستین نیمه سده سوم هجری بدستیاری آتور فرنبغ آغاز شده و در پایان همان قرن بدستیاری آتورپاد پسر امید انجام گرفته در بخشهای هشتم و نهم از آن نامه از بیست و یک نسک اوستا که تا چند قرن پس از تاخت و تاز تازیان دردست بوده. یک یک بنام خود یاد گردیده و از گفتار هریک از انها کم و بیش سخن رفته است جز اینکه در همان هنگام از میان بیست و یک نسک اوستا از ناتر نسک (پنجمین نسک) متن اوستا بجا بوده و گزارش پهلوی (=زند) ان از دست رفته بوده و از وشتگ نسک (یازدهیمن نسک) متن اوستا و گزارش پهلوی آن هردو از دست رفته بوده است نویسنده دینکرد دربار?  این دو نسک گم شده چیزی نمی نویسد بس از انها نام می برد از نسکهای دیگر انچنان سخن داشته که جای هیچ گمان نیست که در آن روزگار سراسر اوستای روزگار ساسانیان را جز از دونسک با گزارش پهلوی انها در زیر دست داشته است»گاثاها صفحه 29

همانگونه که میدانیم  کتاب دینکرد درواقع خلاصه ای از اوستای دوران ساسانی است که قسمت اعظم ان بدست ما رسیده است و استاد هم براین نکته تاکید میکنند که اوستای ساسانی با گزارش کامل پهلوی ان تا اواخر قرن سوم هجری وجود داشته است . بنابراین  از پیروان این دیدگاه باید پرسید چگونه میگویید تمام  اثار دینی در یورش تازیان از بین رفته است؟!

استاد پورداود دراینکه  چرا اوستا بطور ناقص بدست مارسیده است نویسند «دستبرد و بیداد تازی و خونریزی و ویرانی مغول و تتار چون چنگیز و تیمور بجای مانده به پنج بهر پخش توان کرد» همان صفحه 33

درواقع قسمت اعظم اوستا تا قرن چهارم میلادی محفوظ مانده بود و پس از ان یورش ترکان مغول شروع شده و میدانیم که مغولان بسیاری از شهرها را ازبیخ و بن برانداختندو از سر کودک و پیر و برنا و زن و مرد مناره ها ساختند و صد البته کتابخانه های بسیار ی به اتش کشیدند.

  


قانون ضد دیو (= وندیداد) و مجازات اعدام (همراه با گزارشات تاریخی

در این بند تا چند بند بعد (22به بعد فرگرد5) شریعت و قانون ضد دیو زرتشتی ، بزرگترین و بهرتین شرایع و ایین ها معرفی شده است. به همین مناسبت بوده که هرکس دین و شریعت ضد دیو زرتشتی را ترک می کرد، مهدورالدم شمرده شده و محکوم به اعدام میشد و حکم ارتداد که مرگ بود درباره اش روا میشد. بسیاری انبوه از مردم ایران که به موجب سختی و درشتی و تعصب و ظلم موبدان – در زمان ساسانیان – از دین ضد دیو زرتشتی بر می گشتند و مسیحی می شدند، به فتوای موبدان به اعدام محکوم می شدند. دلیل مغان ، چنانکه از این بندها بر می اید آن بود که چون این قانون یا شریعت ضد دیو زرتشتی ، بهترین و مهمترین و سرامد هم? ایین های دیگر است ، دلیلی نیست که کسی انرا ترک کرده و ان بگردد. خسرو اول [انوشیروان ظالم] ، ملقب به انوشه روان – داتگر، به همین جهت اقدام به قتل عام مزدک و مزدکیان کرد، چون موبدان فتوا دادند که دات دین، قتل عام مرتدان است، چون خسرو اول  این دات را اجرا کرد، ملقب به «دات گر» شد. «کرتیر» نیز در مورد مانی و مانویان چنین کرد ، و او نیز موبدان موبد بود. بسیاری از ایرانیان که بر اثر فشار و جور و ظلم حکومت مذهبی موبدان که «ایین ضد دیو زرتشی» داشتند ، چون به ایین مسیحیت در می امدند، پس از دستگیری اعدام میشدند که شکل اعدام نیز مثله شدن ، قطعه قطعه شدن، سربریدن و یا در هم کوبیده شدن هم? استخوان ها بود که در وندیداد شرح آن هست.

این اعدام ها و شکنجه ها از سوی حکومت موبدان، ترس و وحشتی عظیم عارض می کند، برای نمونه ، علاوه بر کتب و رساله های پهلوی ، چون : روایات، شایست ناشایست، ترجمه پهلوی وندیداد ، متن اوستایی وندیداد و پاره ای از آثار پازند و فارسی چون : سد در نثر و سد در بندهش و روایات داراب هرمزدیار نگاه کنید به « گزید? اعمال شهدای ایرانی از هوفمان

G.hoffmann: Auszuege aus syrischen Akten persischer Maertyer.

از یک موبد زاد? ایرانی به نام «مَِخوژ» آگاهی داریم که در ارمنستان از دین زرتشتی دست کشیده و مسیحی شد و نام «یزد بوژیت» برگزید. وی به فتوای مغان زرتشتی ، توسط مرزبان ارمنستان موسوم به «گُشنسپ- بهرام» دستگیر و به سال 552میلادی مصلوب شد. : یوسنی نامنامه ص147.

در زمره گناهان «مرگ ارزان» ارتداد از دین است. اما تنها این نیست، بلکه عمل نکردن به بسیاری از دات ها یا احکام شریعت ضددیو زرتشتی نیز حد شرعی مرگ را در پی داشت."ن.ک. وندیداد2/606-607یادداشت254 همچنین بنگرید به : وندیداد 3/1488یادداشت10

همچنین گناهان زیر مرگ بار بودند:

اگر با سگ گله یا سگ نگهبان بدرفتاری میشد و به ان استخوان سخت یا غذای داغ می داد که دندانش بشکند یا دهانش بسوزد و بمیرد گنهکار محکوم بمرگ بود. وندیداد15/4.اگر کسی سگ ابستن را میترساند یا انا به نحوی می ازرد و میکشت گنهکار محکوم بمرگ بود. وندیداد15/5. اگر سگی را در گودال ، رود ، چاه و مانند ان می انداخت که ان سگ می مرد گناهکار محکوم بمرگ بود. وندیداد15/6. اگر صبح که از خواب برمیخاست ، پیش از پادیاب یا وضو با شاش گاو و خاکستر اتش یا در صورت نبودن ان با اب میوه و گیاهان یا با خاک ، قطره ای اب در دهان می ریخت و فرو می داد یا دست به اب می زد گنهکاربود و گاه کیفر مرگ داشت .وندیداد2/یادداشت145 بزودی این یادداشت را بطور کامل به پستهای این وبلاگ اضافه میشود

اگر بدون ازمودگی و از روی خودسری مرده ای را غسل می داد محکوم به مرگ بود و مزدا پرستان می بایست اوراه برهنه کرده ، دو دستش را می بستند و سرش را می بریدند و لاشه اش را برای کرکسان میگذاشتند.وندیداد 3/بند47-49 .  بموجب نقل (روایات چاپ فریزرصفحه397) هرگاه«یوژداثرگر» بوظایف خود درست و دقیقا نتواند عمل کند ماموران ویژه ای وی را به زمینی متروک که دور از اب و علف و ابزارهای دینی و رفت و امد گروندگان اشه باشد برده برهنه اش کرده و به روی زمین به چهار میخش کشیده و زنده پوست او را میکنند و پس از ان سرش را گرداگرد مبرند . چنین کسی هرگاه پتیت (مراسم توبه) انجام داده باشد امریزده و از گناه پاک میگردد امااگر نداده باشد روانش تا جاویدان در دوزح خواهد بود. – جمله اخیر یعنی توبه مجازات اخروی انرا پاک میسازد و اگر توبه نکرده باشد علاوه برمجازاتش در این دنیا در اخرت نیز در دوزخ خواهد بود.

درفرگرد 10/18 اشاره شده است که اگر کسی ، یک بی دین و کافر را در هنگام سختی ، یاری و کمک کند، چنان است که این خد شرعی و مجازات را درباره? خودش اجرا کرده باشد یعنی گناهش برابر است با گناهان ی که چنین حدی مستلزم است. دو گناهی که در وندیداد ، این حدشرعی  سربریدن دارد  حمله مرده به تنهایی (فرگرد 21،20/3) و موبد برشنوم کننده است که اداب و دقایق کاررا به درستی نداند و دچار اشتباه شود.

اگر کسی با زن ابستن نزدیکی میکرد و ان زن می مرد، گناهکار محکوم به مرگ بود.وندیداد15/8 . لواط کیفر مرگ داشت. وندیداد 8/26.  زنا   کیفر مرگ داشت وندیداد18/61-65 موارد مشروح دیگر در یادداشت272ص1700-1708 گویا زنا با زنان شوهردار منظور است. اگر کسانی دنبال زن و زندگی و خواسته نباشند کیفرشان مرگ بود و باید انهارا تکه تکه کرد. وندیداد4/50-53 . اگرمردار سگ یا انسان می خورد کیفرش مرگ بود. وندیداد7/23-24 .

عدم حضور متوالی در شش جشن گاهنبار کیفر مرگ داشت .خرده اوستاص241-242. تبلیغ ارا غیر مزدیسنی  نیز جزای مرگ داشت. وندیداد15/1+یادداشت 10ص1489

اگر کسی سگ و انسانی را که مرده بود  بخاک میسپرد کیفرش مرگ بود. وندیداد 3/37-39+یادداشت 419ص439 همانگونه که میدانیم در ایین مغان رسم براین بود که اجساد سگ و انسان را در بیابان غذای سگ و لاشخورها میکردند خصوصا دردوران ساسانیان چنین رسمی با شدت و حدت بسیار به اجرا در می امده است و مغان چون حاکمیت مطلق را در دست داشتند هرگونه عملی جزاین را سزای سخت میدادند . گزارشات مورخان  اثبات میکند چنین حکمی با سخت گیری فروان در دوره ساسانیان  اجرا میشده است :

حکم مرگ برای کسانی که مبادرت به دفن مردگان میکردند از حدود شرعی بود که توسط موبدان انجام میشد . درزمان قباد ، شاه ساسانی ، یکی از سرداران بزرگ ایران که « سیاووش سئوس»seus نام داشت و موجب رسیدن قباد به تاج و تخت ، پس از فرار وی شد ، از احکام جزمی و سخت و هراس اور مغان تبعیت نمی کرد و چون از قباد و مزدک طرفداری کرده بود ، موبدان نسبت به این سردار بزرگ ترحمی نکرده و محکوم به اعدامش کردند. جرم وی یک جرم دینی بود ، چون برخلاف رسم موکد موبدان ، اجازه نداد جسد همسر متوفایش را در بیابان رها کنند تا طعم? لاشخوران [و سگان] شود و جسد همسر متوفای خود را دفن کرده بود و به خاک سپرد. حتی قباد مدیون این سردار ازاده بود نتوانست از اعدام وی جلوگیری کند. «پروکوپیوس» مورخ رومی زمان خسرو اول و اواخر سلطنت قباد ، شرح این واقعه را که نظایر بسیاری دارد نقل کرده است:

Procopius- caesarensis De Bello Persico,11,p54-55

گزارشات مورخان همچنین نشان میدهد که این رسم در زمان هخامنشیان نیز کم و بیش وجود داشته است اما به این دلیل که موبدان زرتشتی حاکمیت مطلق را دردست نداشته اند چنین رسمی بطور گسترده وجود نداشته است از اینرو میبنیم شاهان پارسی مردگان خود را مومیایی کرده و دفن میکردند به این ترتیب نه خاک را می الودند و نه اب و نه اتش و طبیعت را ، چنین بنظر میرسد که مغان برای الوده نکردن عناصر مقدسه از بخاک سپردن اجساد مردگان سخت اجتناب میکردند.

هردودت درباره مغان هخامنشی  میگوید  : «برخی امور را چون رازها از مردم پنهان میکنند . چنانکه دربار? مردگان . یک مرده را پیش از آنکه مرغان یا سگان ندریده باشند دفن نمی کنند، این رسم میان مغان رایج است و آشکارا چنین میکنند. اما مغان با مردم دیگر اشکاراجدا هستند به وِزه ا پیشوایان دینی مصر بسیار تفاوت دارند. اینان بنابه معتقدادت دینی از کشتنهرگونه جانداری، بهجز نهایی که قربانی می شوند و ضروت دارد. سخت میپرهیزند اما مغان هم? جانداران را جز سگ و انسان بدست خود می کشند و در اینکار از یکدیگر پیشی میگیرند» هردودت کتاب اول بند140 +

استرابون نیز نظیر همین گزارش را داد است . «پلوتارک» میوید بسیاری از اقوام شرق چون باختریان و اریتان Orrites در بلوچستان و هیرکانیان در جنوب شرقی بحر خزر جسدد مرگان را نزد سگان می افکندند.اینرسم  یعی بخاک نسپردن مردگان، هنوز هم در میان بعضی از ملل آسیای مرکزی و در تبت ملاحظه می شود و ویژه اقوامبدوی بوده است. حتی نویسندگان متاخر چون باردسان Bardesane نیز به این امر که چنین ایین و روشی ، رسم ویژ? مغان مادی است اشاره کرده اند.از انجا که این رسم به خرها و بلخی ها نیز نست داده شده است ، چنان می نماید که این یکی از رسم های ویژه قبایل ایرانی کهن باشد که در جلگه هی شمالی زندگی چادر نشینی داشتندو امری را که بنا به اقتضای وضع اب و هوا و طرز معیشت انها از ضروت های زندگی بود به صورت یک رسم مذهبی دراوردند.0- این قسمت برگرفته از وندیداد1/153

 

گناه  الودن اب و اتش مرگ بود . بنگرید به فرگرد8 ..استرابون مورخ یونان باستان نقل کرده است که هرکس اب را الوده و ناپاک می کرد بمجازات اعدام محکوم میشد. وندیداد موسی جوان ص303+ وندیداد هاشم رضی 2/495 یادداشت113 : ....در «سد در بندهش –در 13-ص82-81» امده است :«.....واگر نسا(=لاشه ،مردار) درآب و اتش افگند، مرگ ارزان باشد...»

گناهانی که سزای مرگ دارند : ازگناهان بزرگ ، در رسال?  «دانای مینوی خرد» فهرستی نقل است دفصل 35 که پاره ای از گناهان مرگ ارزان در ان شمار است : 1-لواط یا غلامبارگی.2-لواط فاعل و مفعول3- کسی که مرد مقدس بکشد(یادداشت 445 فرگرد3/41) .4- کسی که ازدواج خواهربردار و ختودت برهم زند..5- کسی که سگ ابی بکشد.8- کسی که بت پرستی کند.9- کسی که بدیگر کیش بگردد و بدان مسلک شود. 10- کسی که در امانت دیگران دست برد. 11-کسی که از حسن نیت دیگران ، به سود خود – سواستفاده کند.12- کسی که مزد گیرد وکار نکند. 13- کسی که در دین به دروغ فتوا دهد (زندیقی کند) .14- انکه جادوگری کند. 15- ان که در دین بدعت کند. 16- آنکه دیوان پرستد. 17- آنکه دزدی کند. 18- آنکه پیمان شکنی کند. 19- کسی که کینه ور باشد.20- کسی که برای تصاحب مال دیگران ستم کند. 21- کسی که تهمت زند. 22- کسی که دیگران را استهزا کند. 23- کسی که دروغ گوید. 24- کسی که گناه رواح دهد .25-کسی که کار نیک کند و پشیمان شود"

 ـــــــــــــــــ

پستهای بعد: خرفستران و گزارشات مورخان + استفاده از گومیز و گزارشات مورخان


دفاع از منش و روش کوروش بزرگ هخامنشی

متاسفانه گاهی اوقات  برخی مقالات و اظهار نظرهایی از برخی دوستان دیده میشود که چندان سنجیده وبی طرفانه نیستند اینان برای دفاع از اسلام و اعتقادات مذهبی خویش  گاه پارا فراتر از حد انصاف گذاشته  مطالب و مباحثی را ، از روی عناد و تعصب و تصلب و تحجر و گاه با تحریف و تخریب وتخلیط گزاره های  تاریخی مطرح می کنند .

درحالیکه قران کریم به پیراوان خود سفارش میکند که : «مبادا دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیک‏تر است‏»مائده 8

 شاید ریشه اصلی چنین ضدیتی  از یکسو هج تبلغات وسیع برروی ایران پیش از اسلام بوده  و از سویی دیگر اسلام ستیزان ووطن فروشانی که برای  گمراهی  مخاطبین خودن به هر حربه ای دست مییازند و خود را طرفدار فرهنگ ایران و وطن دوست جلوه داده با نام و نشان باستان به اسلام می تازند. اینان را به چند گروه میتوان تقسیم کرد 1-  فراریان و مرتدان و پاچه خواران دربار سابق و برخی نیز زخم خوردگان از رژِیم  حاکم اعم از سلطنت طلب و منافق و لاییک ، که عموما به هیچ مرام و مسلکی معتقد نیستند اینان از انرو که از رژیم کینه بدل دارند و یگانه  علاقه ی  عموم مردم ایران را دین می بینند و میبنند که یکی از ارکان مهم برپایی و استواری این رژِیم اعتقادات مردم و تکیه بر اعتقادات مذهبی و تبلیغ انست  از اینرو در جبهه مبارزه فرهنگی خود حمله به اسلام را از بیخ و بن دستور کار خود قرار  میدهند وگاه برای اینکه انگ وطن فروشی  به انان نچسبد (چه اینکه  عموما جیره خوار و سگان بیگانه اند) پشت نقاب باستان پنهان میشوند وخودرا ملیگرا معرفی میکنند وانرا چنان مینمایند که گویی  در ایران باستان نظامی سکولار و لاییک حاکم بوده و در دوران باستان  شهریار دینیار (=اردشیر) و موبد شاهی وجود نداشته است. درهمین راستا این نیز طبیعی   است که افراد خرد و حقیر برای توجیه  خویش ، خود را بنام و شان و شکوه  گذشتگان منتسب کنند که مهمترین موردی را که بخاطر می اوریم  شاه سابق  ایران بود که از سر حسرت و حیرت  برای کوروش چنین سرود" تو کوروش بخواب که ما هستیم"! غافل از اینکه ان کوروش برای ایرانیان زمان خود [وحتی اینک] عزت و ارزش و احترام و دولت وسیع بنیان نهاد و ارمغان این شاه برای ملتش نتنها هیچ یک از ان موارد نبود که فقر و فلاکت و بردگی و بیگاری بیگانگان  بود و این چه بودنی است؟ 2- دسته دوم برخی از اقلیتهای دینی هستند که البته به دین و ایین خود بی باورند و سرشتی لاییک دارند  ولی از اسلام و مسلمان و خصوصا رژِیم اسلامی  [بنگر انها رژیم اخوندی؟] خوششان نمی اید و....

در مقابل این جریان  و بهتر است بگوییم مخالفت با میراث گذشته و پیش از اسلام ایرانیان نیز چند گروه قرار میگیرند که میتوان انها را به چند دسته تقسیم کرد : 1- تازیان و تکریتیان و وهابیون که با رسانه های خود سعی بر انکار گذشته ایرانیان دارند که این نیز از اینان که تازیان دیروز وهابیان امروزند بسیار طبیعی است چه اینکه ریشه در حقارت و حسادت  و بلاهت و دنائت و خواری اینان دارد. برای مثال فیلم 300 را بارها باسالنهای خالی بنمایش میگذارند. از شیعه ستیزی این جریان که بگذریم از ایران ستیزی انها در این دفتر نمیشود گذشت برای مثال در جریان حوادث پس از انتخابات ایران  شاهزاده عربستانی  چنین سرود که " ماباید ایران را به اتش کشیم" 2- پانترکیسم  ، که باز از روی صفات مذکور فوق ، همه چیز را ترکی میبنید و مینامد و برای ان ریشه ترکی قائل است این جریان نیز در نقد ونفی  فرهنگ  باستانی ایرانیان نقش مهمی دارد. شاید بتوان ناصر پورپیرار را در این دسته قرار داد هرچند بهتراست اورا یک تازیزده نامید. بنگرید به ویکی پدیاو اینجا 3- برخی از عملگان بسیجی ، که فضای تبلیغی با ان شدت و حدت از سوی گروههای مختلف را می بیند ویگانه راه مقابله با این جریان را  تاختن به  فرهنگ باستانی میابند (ونه بیان حقیقت ، که منصفانه بیان باید گردد ) و  همه ی هم و همتشان را حمله به ریشه و پیشینه باستانی ایران و ایرانی مینهند و در اینراه از حد انصاف هم  بدور میشود .

در این فضا  تنها چیزی که گم میشود حقیقت است هیچکس را نمی توان یافت که  مقاله ای بیطرفانه منتشر کند و ازسوی  جریانات مختلف اماج   اتهامات و فحاشی بسیار قرارنگیرد.

 

انچه را اینک میخواهیم مورد بررسی قرار دهیم مقاله ای است از "مسلمان ایرانی" نام .  گاه و بیگاه میبینیم این مقاله با ایرادات و اشتباهاتی که دارد مکرر منتشر میشود حتی یکی از حضرات اخوند(!) که باید الگو و مصحح  علمی و تاریخی  مخاطبین مذهبی خود باشد(شما بپای باسوادی حضرتش بنویسید)  نیز انرا از روی ناچارای و درماندگی و با شوق و ذوق فراوان منتشر ساخته است! این مقاله را میتوانید در اینجا ، اینجا ، اینجا ، اینجا و.... ببینید  

نوسینده مذکور در اغاز مینویسد "کتزیاس تأکید بر رذالت کوروش دارد و هرودوت او را میستاید."

و ازقول کتزیاس می اورد

 " کوروش پسر چوپانی بود از ایل «مردها» که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیگاس، آخرین پادشاه ماد، هیچگونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید"

 

در ادامه هم ایشان استدلالهایی علمی (!) بر تفوق نظر هریک از مورخین مذکور ذکر میکند که از نقل ان بدلیل طولانی شدن خودداری میکنیم .

 

در پاسخ باید گفت :

یکم . عموم محققین جدید نوشته های کتزیاس را  از نظر سطح اعتبار دون  تاریخ هرودت می دانند . از دید مورخین قدیم نیز کتزیاس فردی جاه طلب معرفی شده است که میخواسته با نوشتن تاریخ جا پای هرودت نهد. از اینرو مورخینی چون یوسفوس یونانی وی را دروغ گو و افسانه ساز گفته اند . فوتیوس در خلاصه کتاب پرسیکا کتزیاس اوده است که هنگام سفر به هنداو  چنین دیده «کتزیاس مورخ چشمه ی را وصف کرده است که هرسال پر از طلای مذاب میشود. وهرسال صد کوزه ازآن پر میکنند..او همچنین از اهنی که در ته چشمه یافت می شود صحبت کرد است. کتسیاس ادعا میکند که دو شمشیر داشته است که از این فلز ساخته شده بوده اند ..او در مورد این اهن میگوید اگر انرا به زمین بزنند سیل،تگرگ، رگبار و توفان را متوقف میکند . کتسیاس حتی ادعا میکند که شاه (=خشایارشا) دوبار در برابر چشمان او به این کار معجزه اسا دست زده است !» فوتیوس در همین چکیده ی کتابش پرسیکا در بند46 کتاب کتزیاس  نوشته است   « کتزیاس گزارش کرده است که در مرکز هندوستان انسانهای سیاهپوستی یافت میشوند که آنان را کوتوله می نامند..اما الت تناسلی انان چندان دراز است که تا قوزک پایشان اویزان است » البته انچه را ذکر کردیم یکی از هزار نمونه هاست . (ن.ک: یونانیان و بربرها ، نوشته امیر مهدی بدیع ، نشر توس ،جلد2 صفحه 10)  + وصف حیوانات عجیب و غریب هند که گوید خودش چنین دیده!  محققین جدید معتقدند وی حتی هند را هم ندیده و تنها روایات را ذکر کرده وگفته خودم دیدم! و مورخین قدیم چون ارسطو، اریان، سترابون و لوسین ، ناقد سخت نوشته های وی بوده اند (پیرنیا1/80) (بنابراین یکی از وجوه افتراق عمده  هرودوت و دیگر مورخان با کتزیاس اینست که هرودوت میگوید چنین شنیده ام و گاه صحت انراتضمین نمیکند ولی کتزیاس افسانه های عجیب نقل کرده  و میگوید دیده ام!!) 

دوم . از انجا که نمی توان  گزارشات افسانه وار و دروغهایی که کتزیاس داده است را بکل تاریخش تعمیم داد باید نوشته های او  بررسی موردی قرار گیرد . اگر نویسنده این مقاله که بارها از پیرنیا نقل قول کرده است  ، این نوشته ها را بی طرفانه نوشته بود حتما استدلال پیرنیا بر رد گفته های کتزیاس را هم می اورد و اینگونه راستی و درستی را زیر سایه سیاه دروغ پنهان نمیکرد.

جز کتزیاس تمام مورخین یونانی وی را نوه ی پادشاه ماد گفته اند.... « عقیده کتزیاس که اصلا کوروش با استیاگ قرابتی نداشته صحیح نیست، زیرا سایر مورخین و هرودوت اورا نوه ی استیاگ خوانده اند. عقیده کتزیاس را هم که کوروش پسر چوپانی بود و به راهزنی اشتغال داشت نمی توان باور کرد به خصوص که نبونید اورا پادشاه انشان معرفی کرده و گوید که در سال هشتم سلطنت خود همدان را تسخیر کرد نبونید معاصر کوروش بود و حال انکه کتزیاس تقریبا دویست سال بعد از او می زیست.(پیرنیا1/220) همچنین کوروش در کتیبه بابلی خود را پسر شاهان انشان مینامد  یعنی پدر و پدربزرگ و پدرجد خودرا شاه انشان معرفی میکند. پس از این نظر نیز نوشته های کتزیاس افسانه پردازی است باهم چند قطعه از این کتیبه را مرور کنیم :

20-منم «کـورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.

21? پسر «کمبوجیه» ‹کـَ- اَم- بو- زی- یه›، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نـوه «کـورش» (کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیش‌پیش» ‹شی- ایش- بی- ایش›، شاه بزرگ، شاه اَنشان.

22? از دودمـانی ‌کـه ‌همیشه شـاه بـوده‌اند و فـرمانـروایی‌اش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛(منبع)

 

اهمیت روشن ساختن  این موضوع بحدی است که دوستمان جناب مسلمان ایرانی و دیگرکسان متعصب متحجر، هرجا که خواسته اند از دروه هخامنشیان نقدی داشته باشد از نوشته کتزیاس بعنوان سند تاریخی یاد کرده اند !

ایشان در جایی نوشته اند :


فواید و برکات موبدان زرتشتی و ایین شان برای ایران زمین ! (1)

هرکس با رحوع به وندیداد و خواندن احکام و قوانین ان به این سوال میرسد که چرا مجازات ها اینهمه سنگین بود چرا جزای خطایی کوچک تعداد زیادی-گاه هزار هزار- شلاق چرمی و دوال بود؟ **

 

از علل اصلی شکست دربرابر اعراب :روحانیون

«روش بازخرید نقدی و بیگاری برای ضربات شلاق و حدود شرعی

در توضیحات مربوط به مسائل و احکم تبدیل ضربات شلاق به طلب مغفرت و خرید حد شرعی ، نصوصی هست که به موجب ان گناهگاران می توانستند با خرد اسناد بخشش از  حوز? قضایی موبدان ، خودرا از حد خوردن و مجازات و معاصی مرتکبه آزاد کنند. در فرگرد 14بند 4 به بعد ملاحظه میشود که چگونه ضربات تازیانه اَسپَهِ -اَشترَ و  سرَئُو- چَرَنَه قابل خرید است که تبدیل به جرائم نقدی میشود. موبدان به موجب  احکام در خزاین معابد و آتشده ها از این راه سودهای کلانی میکردند . از این راه با گذشت زمان ،در مراکز اجتماع مغان ثروت های سرشاری انباشته شد که در نیم? اول سده هفتم میلادی ، بخشی از آن توسط بیزانسی ها و بخش دیگر توسط اعراب به غارت رفت.

مغان آلت مستقیم و موثر این نهب و غارت ها و استیلای بیگانگان به ایران بودند. معبد گنزک Ganzak در آذربایجان به اتمال یکی از ثروتمندیرن اتشکده های ایران بود که بسال 624 میلادی توسط قیصر هراکلیوس فتح و غارت شد.* جامعه ی موبدان با انباشتن این ثروت و نقدینه هایی که در جریان بود به امر تورم کمک میکردند و از این طریق اقتصاد بیمار کشور را به صدمات بسیاری دچار میکردند. در هیچ یک از مآخذ به این امر اشاره نشده که جامع? موبدان  مصدر امور اجتماعی و کارهای عام المنفعه بوده باشند. موبدان هم? قدرت خود را با صلابت و خشونت در مبارزه با کفر و محدود کردن ادیان دیگر به کار میبردند تا موجبات تضعیفشان  فراهم نشود. در تقدیس و اجرای شرایع فراوان و گسترده  بسیار سخت، پافشاری میکردند و زمین?  فرهنگی نیز که مانوس بودن مردم با این جریان بود، به انان کم شایانی می کرد.

باری، گناهکار میتوانست هر ضربه شلاق یا تازیانه را به بهای یک ستیر Stir (یک سیر برابر با چهار درهم) باز خرید کند. به همین جهت است که شریعت مزدیسنایی فقط در یک کتاب ، یعنی وندیداد، که یکی از اجزای 21 گان? اوستای زمان سسانیان و یکی از اجزای پنج گانه ی اوستای پس از ساسانیان است، این چنین  برای هر خطای کوچکی ، شمار زیادی ضرب? شلاق برای مجازات تعیین میکند.نگاه کنید به :زنداوستا،..» وندیداد یادادشت 19فرگرد6 بند 5 ص 694:

:.... در دوران ساسانیان ، از سوی انجمن بزرگ مغان اداره ای برای تفتیش عقاید وجود داشت. در شمار اعضای این اداره و دستگاه از هَندَرزبَد Handarzbatd و سرَاُشاوَرِزُ و دَستبَرهَمداذ Dastbrhamdadh نام و نشانی داریم. این ها هریک وظیفه ی ویژه ای داشتند. از سوی انجمن مغان فقیه صلح بودند. رابط بین انجمن مغان و ادار? تفتیش عقاید بودند .  به روستاها سفر میکردند. در کار مردم دخالت میکردند. وجوه ویژ? دینی را برای ادار? امور مالیات مغان اخذ میکردند. گزارش می دادند و بر اثر اینگزارش ها ، دایره ی اجرایی مغان ، اموال مردم را ضبط و مصاده و خودشان را توقیف و حبس میکردند. در معابد و آتشکده ها ، مغانی بودند که اقرار به گناه را از طرف مومنان گوش میکردند. ان رسمی ماخوذ از مسیحیت بود که مغان طمّاع و حریص را برآن داشت تا آن را اخذ کرده  جهت تامین بودجه ای کلان از آن بهره برداری کنند. سرَاُشاوَرِز- اقرارنیوش بود. چون اقرار مردم به گناهان یا محرمات موضوع? مغان پایان می یافت ، برای هرنوع گناه مقدری جریم? نقدی و جنسی تعیین می کردند که هرگاه شخص اقرار  کننده و تائب نداشت، لازم بود به هر طریقی که شده تحصیل مال کرده و به مغان تادیه نماید.در فرگرد 18و 8 درباره این موضوع مطالبی آمده که بجای خود شرح کافی داده شده است.» یادداشت414 فرگزد 7 ص851

 

____________

*مقایسه کنید با این حدیث :خداوند از ظالم جز به ظالم دیگر انتقام نستاند. بحار7/271

 

**بخشی از گناهان که کیفر ان ضربات شلاق اسب رانی و شلاق چرمین بود:  اگر فردی در بازپرسی و عملیات دروغ سنجی با اب ازمایند (بنگرید به پست ) اب از وی دیر دفع میشد نشان دروغگو بودنش بود و 700 تازیانه اسب رانی و 700تازیانه چرمین جزا داشت. (فرگرد4 بند54-55) اگر فردی با مرده ای در مکان دور از ابادی  به تنهایی ان مرده را لمس کرده بود باید 30 بار با شاش گاو شسته شده و سی بار مالش دهد خویشتن را،و باید بدود تا به افرادی برسد که امکان دارد در صورت امتنا اشخاص بر طهارت یک سوم و یک دوم گناه به انها سرایت کند و اگر این مرد   خود را با شاش گاو و سپس اب نشوید و با اب برخورد نماید  400تازیانه چرمین و 400 تازیانه اسب رانی  کیفر خواهد بود.(فرگرد8بند97-105)اگر اتشی قبل از 9 شب یا یک ماه درخانه ای که مردی در ان مرده بود میبردند200تازیانه اسبرانی و200تازیانه چرمی کیفر داشت(فرگرد5/43-44)اگر استخوان سگ یا انسان را در زمین کشاورزی دفن میکرد اگر  یا می انداخت از 60 تا 1000 تازیانه اسب رانی و پانصد تا هزار تازیانه چرمی کیفر داشت (فرگرد6بند7-25) کمترین تازیه به جزای الودن به اندازه مویی بود. و درزمین فوق نباید تا یکسال کشاورزی میکردند و اگر چنین میگردند400تازیانه اسبرانی و دوال کیفر داشت(فرکرد6/5)جسد مرده را میباست در بلندرین ارتفاغات ممکن َ، جای دهند که سگها و پرندگان لاشخوران انرا میل نمایند(فرگرد6 بند 45)و اگر جسد مرده را محکم نمیکردند بطوریکه درهنگام خوردن سگها و لاشخورها استخوانی یا ذره ای از بدن مرده برزمین کشیده شود و گیاهان و ابها را می الود سزایش 400ضربه شلاق اسب رانی و چرمین بود.(فرگرد6بند48) اگر مو ، ناخن درا در زمین می پراکند موجب بوجود امدن دیوان و حیوانات موذی  و شپش گندم و ملخ میشد-ازدید مغان زرتشتی- و فرد گناهکار شناخته میشد و می بایست هنگام شانه کردن مو و چیدن ناخن ، ده گام از مردان مقدس ، بیست گام از اتش ، سی گام از اب، پنجاه گام از برسم دور می بود، مو و ناخن زاید را باید با اداب و ادعیه در گودالی به عمق 5تا 10 انگشت در زمین سخت به عمق یک وجب در زمین نرم میریخت ودعا میخواند.[تا شپش و دیگر خرفستران بوجود نیاید] (فرگرد17/1-11)اکر سگ گله را زخمی میکرد که بیهوش شده و یا میمرد 800تازیانه اسبرانی و 800تازیانه چرمی کیفر داشت.(فرگزد13بند12) اگر با سگ نگهبان ده چنین میکرد کیفرش 1400ضربه شلاق چرمی و اسب رانی بود.اکر با سگ ولگرد شگاری چنین میکرد1600ضربه ازاندو شلاق کیفر داشت .(فرگرد13/12)اگرتوله سگی را چنین میکرد 1000شلاق از اندو نوع باید کیفر میشد.(فرگد15/ بند 50)اگر سگ ابستنی را میکشد 1400تازیانه جزا داشت (15/50)اگر غذای بد به سگ گله میداد 400تازیانه جزا داشت (فرگرد 13/بند 24)اکر سگ ابی را میکشت 20000ضربه شلاق تنها یکی از دهها کیفرش بود(فرگرد13/ بند27)اکر خارپشتی میکشت 2000 تازیانه جزا داشت(فرگرد13/ بندهای1-4)اگر زنی یا دختری حیض خود را پنهان میکرد 400تازیانه جزا داشت (فرگرد16/ بند 13)اکر زنی بچه سقط میکرد باید مدتی در گرسنگی و تشنگی به اندازه یک پیمانه فقط اب بنوشد اکر بیشتر مینوشید 400تازیانه اسب رانی و چرمی کیفر داشت.(فرگرد7/بند 70)اگر به اجبار لواط میکرد1600تازیانه کیفر داشت (فرگرد8/بند 26) اکر روی مرده پارچه ای هرچند کوچک می انداخت 400تا1000تازیانه کیفر داشت (فرگرد8/بند 23) 

 

لینک : گفتگو پیرامون این مطلب


ایا تطهیر از دیدگاه مغان (=موبدان)ساسانی برای گندزدایی و بهداشت

گاه و بیگاه برخی از دوستان زرتشتی یا طرفدار  باستان در برخورد با احکام عجیب و غریب و نیز سفت و سخت وندیدادها و دیگر کتب عصر ساسانی  توجیهات وسخنان سخیف  روی می اورند این نمونه سخنان را حتی در همین وبلاگ هم شاهد بوده ایم اینان در توجیه برخی از احکام به دو دسته تقسیم میشوند گروهی میگویند وندیداد قابل استناد نیست اسطوره ای است اما  نیک میدانند که وندیداد یکی از قسمتهای اصلی 21گانه ی اوستای ساسانی بوده است و احکام ان جسته وگریخته در قسمتهای دیگر اوستا و شبیه به ان بطور مفصل تر در کتب قانونی و رساله های فقهی و حقوقی  مغان  عصر ساسانیان امده است . گروهی دیگر که از بی پایه بودن ادعای اخیر اگاهند دو رویه پیش میگرند یکی اینکه انرا در زمان خود  قابل قبول و حتی متقن مینامند بدون اینکه تحلیلی از پی اورند و دوم اینکه قباحت و زشتی احکامی چون طهارت با پلشتیهایی چون شاش گاو و شاش زن و مرد ختودت کرده  را گندزدایی و بهداشت مینامند!

بنظر نگارنده - بپیرو صاحب نظران و اوستاشناسان - گروه دوم در یاوه سرایی و ترهات از گروه اول پیشی گرفته اند . برای مثال  زن مرده زاییده یا حیض شده یا انان که مرده حمل میکنند چه نیاز به ضدعفونیو گندزدایی دارند که میبایست مجازات گونانون و مشقت بار و سیر طولانی ان (دربرخی موارد چندماهه) بر انان تحمیل شود . ناگفته نماند که مثالهای اخیر تنها درباب گوشه ای از احکامی است که شامل غسل با شاش گاو وانسان میشود و بدیهی است که این چند مثال خرد تنها در این زمینه -یعنی غسل با گومیز- مطرح شده و از احکام دیگر که چنین مشابهتی دارند صرف نظر شده است.

استاد هاشم رضی در جلد 2 وندیداد صفحه 641 سوال زیر را مطرح کرده و مشروحا بدان پاسخ مدهد:

آیا از دیدگان مغان ، مراسم تهیر برای مس میت ، جهت گندزدایی و بهداشت بوده یا قانون ضد یو را اجرا کرده و تسخیر دیو مرگ میکردند؟

یادداشت376.دراین بند و توضیح بند بعدی ، احکام مغان یا موبدان است درباره ی مرد? بی دینان و کافران. منظور اینست  چنانکه مرده یک وزغ نمیتواند ناپاکی و نجاست تولید کند ، مرده ی یک بی دین نیز (نمیتواند نجاست تولید کند و ) مورد هجوم دیو نَسو قرار نمیگیرد، چون خود پیرو دیوان است و دیو فقط  مغ دینان را آلوده میکند. به وضوح مطالب روشن میشود که منظور وندیداد ومغان از ناپاکی و نجاست که مرده تولید میکند، رعایت بهداشت نیست بلکه ارتباط با دیو مرگ دارد که به سبب دشمنی [با مزدیسنان به انها و مرده ی انها حمله میکند]*، مرده و لاش? مزدا پرستان و پیروان مغان آلوده میکند.

مردن در نظر مغان حلول دیو مرگ است در بدن کسی که می میرد و این دیو مرگ از بدنی که در ان  حلول کرده و سبب مرگ شده ، کسانی را نیز که نزدیک فرد مرده باشند مورد تهدید قرار میدهد که انان را نیز به میراند، یعنی در بدن شان حلول کند. به این جهت مغان کارورز و با تجربه و اموزش دیده، برای کسانی که نزدیک به مرد بوده اند ، و یا به نوعی غیر مستقیم و مستقیم مرده را لمس کرده اند ، باید مراسم تطهیر، یعنی دیو زدایی ، تسخیر دیو و بیرون کردن دیو از بدن آنان را به انجام رسانند که در فرگردهای بعدی به ان خواهیم رسید(نوع و چند و جون مراسم تشریح شده)

کافر و بی دین چون خود دیو و یا پیرو دیو است ، مرده اش مورد تسخیر و حلول دیو مرگ از دیدگاه مغان قرار نمیگیرد، مورد نجاست و الودگی نیز نیست. در تشبیه و مثلی که آمده [در بند فرگرد مذکور]* موضوع روشن تر میشود. وزغ یک جانور اهریمنی است که کشت ان هزار هزار بوسیله مغان  توصیه میشود. مرده ی وزغ نجاست و آلودگی حاصل از هجوم دیو مرگ را ندارد اما مرده ی سگ دارد، چون سگ مخلوق سپنتامینست و وزغ مخلوق اهریمن.

این مساله که برخی عنوان میکنند، مغان در وندیداد ایین  و روش بهداشت و گندزدایی را دستور داده اند، کاملا بی پایه است. مغان تنها آلودگی را حلول دیو میدانند در بدن کسی که میمیرد و پیرو دین انان است . اما کافران و بی دینان بنابر اشاره ی صریح این آیات،** تاوقتی زنده هستند نجس و ناپاکند و باید از انان احتراز کرد. هرگونه تماس و نشست و برخاست با آشموغان و جُددینان[جدا دینان مغان] در فتاوی روحانیون این دین حرام است. اشامیدنی و خوراک و ظروفشان ناپاک است . نامه های پهلوی و پازندهایی که در دست است از این مسائل سرشار است. در «سددر،در38» آده است: باید کوشش و جد کرد تا با جددینان [=کافران] هم کاسه نشوند و باید پرهیز کرد از کوزهای شان اب خوردن. اگر کوزه ایی که جددینی در ان ا خورده باید تطهیر و پادیاب شود و این در صوتی ات که کوزه فلزی باشد اما اگر سفال یا چوبی باشد همیشه ناپاک و نجس است.....

ـــــــــــــــــــ

همچنین بنگرید به یادداشت434 تطهیر از دید مغان تطهیر دیو است که د اندرون را می یابد...+بنگرید به یادداشت509 فرگرد5

 []* افزوده نگارنده وبلاگ است.

**بندهای  تایید کننده نوشته فوق : فرگرد5/بندهای 37،38 ، (مرده ی کافر ناپاک نیست) + بندهای 35 ،36

 لینک عکس http://www.up.egyup.com/images/06527702079100253058.jpg

گفتگو پیرامون این مطلب : http://iranbastannn.blogfa.com/page/div.aspx

لینک مرتبط : رجز خوانی

برای رد این اقوال 4جلد وندیداد خواندنی است.