دفاع از منش و روش کوروش بزرگ هخامنشی
متاسفانه گاهی اوقات برخی مقالات و اظهار نظرهایی از برخی دوستان دیده میشود که چندان سنجیده وبی طرفانه نیستند اینان برای دفاع از اسلام و اعتقادات مذهبی خویش گاه پارا فراتر از حد انصاف گذاشته مطالب و مباحثی را ، از روی عناد و تعصب و تصلب و تحجر و گاه با تحریف و تخریب وتخلیط گزاره های تاریخی مطرح می کنند .
درحالیکه قران کریم به پیراوان خود سفارش میکند که : «مبادا دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیکتر است»مائده 8
شاید ریشه اصلی چنین ضدیتی از یکسو هج تبلغات وسیع برروی ایران پیش از اسلام بوده و از سویی دیگر اسلام ستیزان ووطن فروشانی که برای گمراهی مخاطبین خودن به هر حربه ای دست مییازند و خود را طرفدار فرهنگ ایران و وطن دوست جلوه داده با نام و نشان باستان به اسلام می تازند. اینان را به چند گروه میتوان تقسیم کرد 1- فراریان و مرتدان و پاچه خواران دربار سابق و برخی نیز زخم خوردگان از رژِیم حاکم اعم از سلطنت طلب و منافق و لاییک ، که عموما به هیچ مرام و مسلکی معتقد نیستند اینان از انرو که از رژیم کینه بدل دارند و یگانه علاقه ی عموم مردم ایران را دین می بینند و میبنند که یکی از ارکان مهم برپایی و استواری این رژِیم اعتقادات مردم و تکیه بر اعتقادات مذهبی و تبلیغ انست از اینرو در جبهه مبارزه فرهنگی خود حمله به اسلام را از بیخ و بن دستور کار خود قرار میدهند وگاه برای اینکه انگ وطن فروشی به انان نچسبد (چه اینکه عموما جیره خوار و سگان بیگانه اند) پشت نقاب باستان پنهان میشوند وخودرا ملیگرا معرفی میکنند وانرا چنان مینمایند که گویی در ایران باستان نظامی سکولار و لاییک حاکم بوده و در دوران باستان شهریار دینیار (=اردشیر) و موبد شاهی وجود نداشته است. درهمین راستا این نیز طبیعی است که افراد خرد و حقیر برای توجیه خویش ، خود را بنام و شان و شکوه گذشتگان منتسب کنند که مهمترین موردی را که بخاطر می اوریم شاه سابق ایران بود که از سر حسرت و حیرت برای کوروش چنین سرود" تو کوروش بخواب که ما هستیم"! غافل از اینکه ان کوروش برای ایرانیان زمان خود [وحتی اینک] عزت و ارزش و احترام و دولت وسیع بنیان نهاد و ارمغان این شاه برای ملتش نتنها هیچ یک از ان موارد نبود که فقر و فلاکت و بردگی و بیگاری بیگانگان بود و این چه بودنی است؟ 2- دسته دوم برخی از اقلیتهای دینی هستند که البته به دین و ایین خود بی باورند و سرشتی لاییک دارند ولی از اسلام و مسلمان و خصوصا رژِیم اسلامی [بنگر انها رژیم اخوندی؟] خوششان نمی اید و....
در مقابل این جریان و بهتر است بگوییم مخالفت با میراث گذشته و پیش از اسلام ایرانیان نیز چند گروه قرار میگیرند که میتوان انها را به چند دسته تقسیم کرد : 1- تازیان و تکریتیان و وهابیون که با رسانه های خود سعی بر انکار گذشته ایرانیان دارند که این نیز از اینان که تازیان دیروز وهابیان امروزند بسیار طبیعی است چه اینکه ریشه در حقارت و حسادت و بلاهت و دنائت و خواری اینان دارد. برای مثال فیلم 300 را بارها باسالنهای خالی بنمایش میگذارند. از شیعه ستیزی این جریان که بگذریم از ایران ستیزی انها در این دفتر نمیشود گذشت برای مثال در جریان حوادث پس از انتخابات ایران شاهزاده عربستانی چنین سرود که " ماباید ایران را به اتش کشیم" 2- پانترکیسم ، که باز از روی صفات مذکور فوق ، همه چیز را ترکی میبنید و مینامد و برای ان ریشه ترکی قائل است این جریان نیز در نقد ونفی فرهنگ باستانی ایرانیان نقش مهمی دارد. شاید بتوان ناصر پورپیرار را در این دسته قرار داد هرچند بهتراست اورا یک تازیزده نامید. بنگرید به ویکی پدیاو اینجا 3- برخی از عملگان بسیجی ، که فضای تبلیغی با ان شدت و حدت از سوی گروههای مختلف را می بیند ویگانه راه مقابله با این جریان را تاختن به فرهنگ باستانی میابند (ونه بیان حقیقت ، که منصفانه بیان باید گردد ) و همه ی هم و همتشان را حمله به ریشه و پیشینه باستانی ایران و ایرانی مینهند و در اینراه از حد انصاف هم بدور میشود .
در این فضا تنها چیزی که گم میشود حقیقت است هیچکس را نمی توان یافت که مقاله ای بیطرفانه منتشر کند و ازسوی جریانات مختلف اماج اتهامات و فحاشی بسیار قرارنگیرد.
انچه را اینک میخواهیم مورد بررسی قرار دهیم مقاله ای است از "مسلمان ایرانی" نام . گاه و بیگاه میبینیم این مقاله با ایرادات و اشتباهاتی که دارد مکرر منتشر میشود حتی یکی از حضرات اخوند(!) که باید الگو و مصحح علمی و تاریخی مخاطبین مذهبی خود باشد(شما بپای باسوادی حضرتش بنویسید) نیز انرا از روی ناچارای و درماندگی و با شوق و ذوق فراوان منتشر ساخته است! این مقاله را میتوانید در اینجا ، اینجا ، اینجا ، اینجا و.... ببینید
نوسینده مذکور در اغاز مینویسد "کتزیاس تأکید بر رذالت کوروش دارد و هرودوت او را میستاید."
و ازقول کتزیاس می اورد
" کوروش پسر چوپانی بود از ایل «مردها» که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیگاس، آخرین پادشاه ماد، هیچگونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید" |
در ادامه هم ایشان استدلالهایی علمی (!) بر تفوق نظر هریک از مورخین مذکور ذکر میکند که از نقل ان بدلیل طولانی شدن خودداری میکنیم .
در پاسخ باید گفت :
یکم . عموم محققین جدید نوشته های کتزیاس را از نظر سطح اعتبار دون تاریخ هرودت می دانند . از دید مورخین قدیم نیز کتزیاس فردی جاه طلب معرفی شده است که میخواسته با نوشتن تاریخ جا پای هرودت نهد. از اینرو مورخینی چون یوسفوس یونانی وی را دروغ گو و افسانه ساز گفته اند . فوتیوس در خلاصه کتاب پرسیکا کتزیاس اوده است که هنگام سفر به هنداو چنین دیده «کتزیاس مورخ چشمه ی را وصف کرده است که هرسال پر از طلای مذاب میشود. وهرسال صد کوزه ازآن پر میکنند..او همچنین از اهنی که در ته چشمه یافت می شود صحبت کرد است. کتسیاس ادعا میکند که دو شمشیر داشته است که از این فلز ساخته شده بوده اند ..او در مورد این اهن میگوید اگر انرا به زمین بزنند سیل،تگرگ، رگبار و توفان را متوقف میکند . کتسیاس حتی ادعا میکند که شاه (=خشایارشا) دوبار در برابر چشمان او به این کار معجزه اسا دست زده است !» فوتیوس در همین چکیده ی کتابش پرسیکا در بند46 کتاب کتزیاس نوشته است « کتزیاس گزارش کرده است که در مرکز هندوستان انسانهای سیاهپوستی یافت میشوند که آنان را کوتوله می نامند..اما الت تناسلی انان چندان دراز است که تا قوزک پایشان اویزان است » البته انچه را ذکر کردیم یکی از هزار نمونه هاست . (ن.ک: یونانیان و بربرها ، نوشته امیر مهدی بدیع ، نشر توس ،جلد2 صفحه 10) + وصف حیوانات عجیب و غریب هند که گوید خودش چنین دیده! محققین جدید معتقدند وی حتی هند را هم ندیده و تنها روایات را ذکر کرده وگفته خودم دیدم! و مورخین قدیم چون ارسطو، اریان، سترابون و لوسین ، ناقد سخت نوشته های وی بوده اند (پیرنیا1/80) (بنابراین یکی از وجوه افتراق عمده هرودوت و دیگر مورخان با کتزیاس اینست که هرودوت میگوید چنین شنیده ام و گاه صحت انراتضمین نمیکند ولی کتزیاس افسانه های عجیب نقل کرده و میگوید دیده ام!!)
دوم . از انجا که نمی توان گزارشات افسانه وار و دروغهایی که کتزیاس داده است را بکل تاریخش تعمیم داد باید نوشته های او بررسی موردی قرار گیرد . اگر نویسنده این مقاله که بارها از پیرنیا نقل قول کرده است ، این نوشته ها را بی طرفانه نوشته بود حتما استدلال پیرنیا بر رد گفته های کتزیاس را هم می اورد و اینگونه راستی و درستی را زیر سایه سیاه دروغ پنهان نمیکرد.
جز کتزیاس تمام مورخین یونانی وی را نوه ی پادشاه ماد گفته اند.... « عقیده کتزیاس که اصلا کوروش با استیاگ قرابتی نداشته صحیح نیست، زیرا سایر مورخین و هرودوت اورا نوه ی استیاگ خوانده اند. عقیده کتزیاس را هم که کوروش پسر چوپانی بود و به راهزنی اشتغال داشت نمی توان باور کرد به خصوص که نبونید اورا پادشاه انشان معرفی کرده و گوید که در سال هشتم سلطنت خود همدان را تسخیر کرد نبونید معاصر کوروش بود و حال انکه کتزیاس تقریبا دویست سال بعد از او می زیست.(پیرنیا1/220) همچنین کوروش در کتیبه بابلی خود را پسر شاهان انشان مینامد یعنی پدر و پدربزرگ و پدرجد خودرا شاه انشان معرفی میکند. پس از این نظر نیز نوشته های کتزیاس افسانه پردازی است باهم چند قطعه از این کتیبه را مرور کنیم :
20-منم «کـورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.
21? پسر «کمبوجیه» ‹کـَ- اَم- بو- زی- یه›، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نـوه «کـورش» (کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیشپیش» ‹شی- ایش- بی- ایش›، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
22? از دودمـانی کـه همیشه شـاه بـودهاند و فـرمانـرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛(منبع)
اهمیت روشن ساختن این موضوع بحدی است که دوستمان جناب مسلمان ایرانی و دیگرکسان متعصب متحجر، هرجا که خواسته اند از دروه هخامنشیان نقدی داشته باشد از نوشته کتزیاس بعنوان سند تاریخی یاد کرده اند !
ایشان در جایی نوشته اند :