سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسکندر مقدونی

منابع :

 ایران باستان جلد 2 تالیف پیرنیا

تاریخ تمدن ایران باستان / زنجانی

ایران /دکتر افتخارزاد-ه

شاهنامه

تلخیص mmj

ایسوکراتس / خلق و خوی زئوس را در روح داشت هماره با خیال المپ نظاره گر خدایان بود . پیرو اندیشه های سیاسی ارسطو که : « جهانیان همه بربرند و یونانیان فقط انسان . بربرها برای خدمت به یونانیان خلق شده اند . سیاست یعنی دانش برده داری» این توصیه  ای بود که ایسوکراتس به فیلیپ و پسرش اسکندر نمود که ایرانیان را به بردگی یونانیان دراورند. »

«هجوم اسکندر بر کانون تمدن شرق از سوی ارسطو توجیه فلسفی شده که « فیلیپ و پسرش اسکندر مردان عملند و منادیان تمدن یونان در میان بربرها که مردان نظرند» در انجام و در پی رنسانس و اغاز سیادت غرب این گستاخی به اوج رسید و نبرد ماراتون اغاز پیروزی نور بر ظلمت ، تمدن بر توحش و معنویت بر مادیت نامیده شد و توحش اسکندر صدور تمدن و فرهنگ غرب بر شرق لقب یافت و نویسندگان چون بوسوئه و فنلون انرا وارد تاریخ رسمی و اکادمیک غرب کردند و اندکی بعد هگل نیز چون ارسطو به توجیه فلسفی پرداخت که « مردان تاریخی به حوزه اخلاق تعلق ندارند و اصولا در تاریخ جهانی نباید اخلاق را دخالت داد. چه بسا اراده خداوند به وسیله اعمال مردان منفی تاریخ تحقق یافته و به عینیت رسیده باشد پس اهل اخلاق نباید بر کار مردان تاریخی خورده بگیرند» بدین سان تحریف تاریخ و تمدن شرق در روح غربی توجیه فلسفی شد و نگاه تحقیر امیز غرب به شرق پدید امد» ایران/مقدمه

 

 


حقوق زن در دوره ساسانیان3

نگارنده این وبلاگ قصد بران داشت که سیرو پیکان نوشته های این دفتر را تغییر دهد و رو به پژوهشهای کوچک و کوتاه و برداشتها  شخصی از ماخذ دردست ، بیاورد ولی بنا به bolkomi دوستان نوشتارهایی که مدتها قصد بران داشتم به این وبلاگ اضافه کنم و بعدا پشیمان شده بودم را اینک به فهرست مطالب می افزایم. 

***

این نوشتار کاملا بی طرفانه و با توجه به منابع و ماخذ بجا مانده از ایران ساسانی نگاشده شده است.

ماخذ ان : وندیداد هاشم رضی جلد اول صفحه 505--512

 

در ترجمه این بند بعضی ترجمه ها حاکی از آن است که ترکیب[یادداشت] شماره 182 به نکاح دهد، یعنی هرگاه کسی که نیازمند زن بود و به دیگری که میتوانست زائد زنان خود را ، به طور موقت واگذار کند مراجعه میکرد، باید برای ان نیازمند، زن تهیه و اماده کند. بهمین جهت ریشه ....[=حروف اوستایی] را به آماده کردن و تهیه کردن ترجمه کرده اند. باتساهل فوق العاده درباره امور و روابط جنسی ونابسامانی و تشتت در امر ازدواج و مناسبات خانوادگی در زمان ساسانیان ، به ویژه از سد? سوم میلادی به بعد این نظر نادرست نمی نماید چون استقراض زن یا ازدواج های استقراضی ، واگذارکردن کسی همسرش را به دیگری ، تعدد زوجات ، ازدواج های هم خون و بامحارم ، واگذار کردن رئیس خانواده و پدری ، یکی از زنانش را به پسر ارشد و...امکان پذیر بوده است . این همه گوشه هایی به طور پراکنده در «ماتیکان هزارداتستان» یا کتاب حقوق فرخ بازمانده است.[تنها] بخشی از این کتاب را جناب موبد رستم شهزادی  با عنوان قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان " ترجمه و منتشر کرده اند. امید که هم? انچه که از این کتاب باقی مانده و در بمبئی توسط موبدان پارسی تصحیح و ترجمه ی انگلیسی شده است ، به فارسی نیز با امانت و دقت ترجمه و دسترس همگان قرار گیرد.[ از این جملات استفاده میشود که اینان(=موبدان زرتشتی معاصر) در کار تحریف متون کم کار نمی کنند!!mmj]

درفرگرد چهارم از وندیداد بند44 که ترجمه اش مورد بحث است اشاره ایست که اگر کسانی به شما روی اورند به درخواست مال و پول ، زن و خرد یا کسب دانش دینی ، باید به آنان پول و زن داد و وسیل? تحصیل علم دین را جهت انان فراهم کرد.

در فرگرد 4 تا بند43 سخن از احکام و حدود شرعی در مراتب سوگند و عهد و پیمان و ایراد ضرب و جرح است که بدون مقدمه مطلب بریده و به یک موضوع اجتماعی اشاره میشود و مردم را به رافت و عطوفت و دهش نسبت به نیازمندان دعوت میکند که کسانی که در نعمت و رفاه هستند  نسبت به هم دینان بی بضاعت یاری دهند و البته نیاز به تکرار و تاکید یا شرح نیست که چنین اوضاع و رفتار و حقوق و احکامی به هیچ وجه با دین زرتشتی [هاشم رضی دین ساسانیان را ایین و رسوم مغان میداندکه درایران حاکم استmmj] و عفاف و پرهیزگاری ایرانیان نسبتی ندارد..

به نظر میرسد زمانی این مطلب در این بخش وندیداد ، توسط موبدان(!) افزوده شده است که نهضت مزدکی جا و مکانی برای خود میان مردم بازکرده بوده است دربندهای بعدی بی زنی و اشخاص عزب مورد نکوهش قرار گرفته اند . اشخاص فقیر و تنگدست که براثر تنبلی و بیکاری بیچیز مانده اند محکوم شده اند. اما نکته ی مهم ، انست که به کسانی که مراجعه میکنند به انانی که زن زیاد در اختیار دارند زن در اختیار بی زنان قرار دهند.

قباد شاه ساسانی خود امر به اشتراک زنان داد (پروکوپیوس، بخش 5ص28 جنگهای ایران و روم) و این بدان سبب بود که روحانیان و طبقات مرفه الحال و ثروتمند و درباریان و ثروتمندان ، هریک شبستان و حرمسرایی داشتند که زنان عقدی و صیغه های فراوان ، علاوه بر کنیزانی که بدون قید و شرط در اختیارشان بود، در این حرمسرا می زیستند. تعصبات مذهبی گاه موجب میشد که کسانی چون موبدان موید ، ارداویراف، بنا به یک سنت مذهبی – همه دختران یا خواهرانشان را به ازدواج خود دراوده وچون زن نگاه دارند(به یاداشت بند13فرگرد 8 بنگرید.درباره ختودت استmmj)

تعدد زوجات شرعا و عرفا مجاز بود از دیدگاه افسانه ای ، فریدون (یشت 34/5)دو زن اژی دهاک را که خواهران جمید بودند به نامهای "سنگهواچی" و "ارنواچی" به همسری خود درمی اورند که برای تولید نسل بهترین بودند (یوستی : نامنامه ص89و293) در اوستا نیز راجع به زن صیغه اشاراتی هست . در قطعات پراکنده اوستایی (F,2) عبارت Hapsne.apno.xavo به شکل دقیقی «بایک زن صیغه ثروتمند» ترجمه میشود . نگاه کنید به کتاب درباره حقوق ساسانی sassanidischen Rechtzum جلد اول  ص32 به بعد" همچنی در «واژنمام? ایران باستان ستون1765» هردو از بارتلومه.

به موجب منابع حقوقی فارسی میانه ، دو یا بیشترداشتن پادشاه زن- زن عقدی نیز رایج بود. «مردی با دوپادشاه زن.....حقوق ساسانی ، جلد1ص36و زن در..ص12» و چنانکه اشاره شد فریدون نیز بدو زن ممتاز ، یعنی خواهران فریدون را به ازدواج خود دراورد.

هرودوت (کتاب1بند135) نیز به تعدد زوجات اشاره کرده است . این امر حد و مرزی نداشت – اما طبقات بی بضاعت و توده ی فقیر به ناچار به یک زن قناعت می کردند. اما آنهم به موجب زیاده روی اغنیا و احتکارشان از زنان صیغه و عقدی ، شرعی و کنیزان در شبستان ها ، دسترسی شان قرار نمی گرفت. جهت حل این مشکل است که در وندیداد4/44 اشاره به اشخاص غنی و ثروتمند میشود که هرگاه کسی برای خواهش زن مراجعه کرد به او زن واگذار کنند.

در «ماتیکان هزارداتستان» یا هزار ماده قانونی – مطالب بسیاری دربار? زنان، ازدواج- واگذاری زنان یا ازدواج استقراضی امده است. یک مرد حتا میتوانست علی رغم میل و رضایت پادشاه زن خود ، اورا به اشخاص تنگدستی  که نیاز به زن داشتند برای مدت معینی واگذار کند. شرابط معاهده ، زمان واگذاری ، فرزندان که از این زن در مدت قرض دادن وی تولید میشد- همه قبلا مورد موافقت دو طرف قرار میگرفت (درباره حقوق ساسانی جلداول-ص36) و به این ترتیب دستور وندیداد اجرا میشد.

دارایی زن، به شوهر دوم نمی رسید و تنها نیروی کاروخدمات و در صورت توافق تا اندازه ای – فرزندانی که از شوهر دوم در مدت استقراض حاصل می شد، برای شوهر انوی محفوظ می ماند. باید اشاره شود که این مورد مراجعه ی نیازمندان و اشخاص تنگدست به اشخاص مرفه الحال ، قوانین ویژه ای داشت . شخص نیازمند که درخواست میکرد خود از قوانین اگاه بود و درخواست به صورت قانونی عرضه میشد(همان کتاب ص35) کودکانی که از شوهر دوم برای زن تولید میشد، متعلق به شوهر اول بود. پس از مراجعه کسی که نیازند زن بود، مردی که به او مراجعه شده بودف باتوجه به مطالب «ماتیکان هزار داتستان» زن خود را با اجرای صیغه ای ، به طور موقت از قید زوجیت ازاد میکرد. شوهر «هرگاه به زن بگوید که از سوی من، برخود ازاد شدی...» صیغه طلاق موقت جاری شده و اجازه داشت به عنوان «چاکرزن» به ازدواج دیگری دراید (درباره حقوق ساسانی . فرهنگستان هایدلبرگ 1910 جزوه 11ص3 "عبارت انکلیسی")  حتی مرد میتوانست زن خود را بدون توافق زوجه به دیگری به طور موقت واگذار کند . در چنین صورتی شوهر دوم از ثروت زن بهره ای نمی برد؛ همچنین  کودکان تولید شده نیز چنانکه اشاره شد به شوهر اول تعلق داشت و شوهر اول هرگاه می خواست مطابق قانون میتوانست زن و فرزندان وی را که از شوهر دوم بود بازپس گیرد. باید یاداور شد که انچه کتاب «ماتیکان هزارداتستان» بر می اید و منابع دیگر در تایید انست و بارتولومه پس از تحقیقات  فراوان بدان پی برد. این ازدواج ها ، که به قرض دادن  زن یکدیگر بوده است میان مردم مرفه و ثروتمند و طبقات بالای جامعه رواج داشته است. درفرگرد 4/44 نیز اشاره به تنگدست و نیازمند نیست، بلکه اشاره به همدینان و برادران است. بیش از هرچیزی ، علل اقتصادی در این مهم دخیل بوده است تا نیازهای جنسی و عشقی. انان که زن از دیگران به قرض می گرفتند نیاز به نیروی کار ، مدیریت و تخصص و کودکانی داشتند که تامین کننده نیروی کار بودند.

اگر شوهر با توافق زن ، زوجه اش  را به قرض می داد ، اموال و بعضی حقوق زن برای خودش محفوظ می ماند .(دربالا دیدیم که میتوانست بدون زضایت نیز چنین کند mmj) شرایط مالی ، تامین حقوق زن در ازدواج اول ، و هنگامی که به قرض داده میشدو حدود حقوق شوهر دوم و بسا مسائل حقوقی دیگر بسیار پیچیده بوده است . «دینکرد» در این زمینه توضیحاتی دارد(=کتب مقدس مشرق زمین«دینکرد» در این زمینه توضیحاتی دارد(=کتب مقدس مشرق زمین  S.B.E، جلد37/ص7- جلد8ص20و126 )

فرزندانی که تولید میشدند ، گاه به فروش میرفتند و این منبع درامدی برای پدر بود و به عنوان نیزوی کار از این فرزندان ، چون بردگان بهره بری میشد. زن و کودک و برده ، درست به عنوان شیی (اشیاء) بودند به موجب «ماتیکان هزار داتستان» (فروختن فرزند به بردگی از اختیارات پدر است...که می توان فرزند را بفروشد ، بکشد یا عضووی از او را ناقص کرده از کار بیندازد.(درباره حقوق ساسانی ، جزوه5ص22)

در متن های حقوقی زمان ساسانیان به ویژه «ماتیکان هزارداتستان» به مسائل بسیاری دربار? روابط میان زن و شوهر و نوع ازدواج استقراضی و اجازه زن از سوی شوهر به شهور یا مردی دیگر بر میخوریم. این همه در فرگرد چهارم و پانزدهم وندیداد به صورت مختصر و اشاره منعکس است، و در «دینکرد و روایت پهلوی» نیز به اشارات مفصل تری بر می خوریم. در مورد صیغه نیز هم چنین مطالبی در این رابطه هست. زنان صیغه ای در واقع در شمار خدم? کدبانو یا پادشاه زن محسوب می شدند . زنان صیغه ای چون به خانه مردی می رفتند که از اغنیا بودند و این فقط در میان ثروتمندان و بازرگانان و طبقات اشراف و درباریان و روحانیان روی مداد ، به عنوان مهریه مبالغی که با موقعیت شان بستگی داشت دریافت میکردند . این گونه زنان هرچند که از لحاظ جنسی نیز نقشی داشتند اما در خانه به عنوان خدمه ، زیر نظر پادشاه زن انجام وظیفه می کردند(زن در حقوق ساسانی .ص13) هرگاه صاحب فرزندانی می شدند ، ان فرزندان ، چون خود زنان یا مادرانشان ، نه از ارث بهره ای می بردند ، نه از اصل و نسب مرد اما از مسکن و خوراک و پوشاک باید تامین می شدند و این برعهده  مرد  بود که تا هفتاد سالگی نفقه ان را بپردازد(ص13) تنها پس از مرگ کدبانو یا پادشاه زن بود که در صورت تمایل مرد، یکی از صیغه ها می توانست به عنوان پاداه زن ارتقا یابد که البته  از لحاظ حقوقی ، خود و فرزندانش تحت شرایطی ارث می بردند. نیز هرگاه پادشاه زنی سترون و نازا بود، مرد میتوانست یکی از صیغه ها را برگزیده و دراین صورت حقوق پادشاه زن بوی تعلق می گرفت . اما بطور کلی این پادشاه زن و فرزندانش بودند که میراث و اصل و نسب و عنوان و موقعیت مرد در نظام طبقاتی بهره مند میشدند و سهم برابر می بردنداما یموجب اشاره «شایست ناشایست» پسران چاکر زن میتوانستند از سوی پدر بعنوان فرزند خواندگی پذیرفته شوند(کتب مقدس مشرق زمین جلد 5ص 325و344)

دخترانی که مجرد بودند نصف سهم الارث رمیبردند و چنانکه اشاره شد زنان صیغه ای و فرزندانشان هیچ بهره و سهمی نمی بردند(زن درحقوق ساسانی .ص 13) پدر بسا اوقات یکی از زنان صیغه ای خود را به پسر بزرگ خود واگذار می کرد البته براساس سفارش های مکرری که در مورد «خویدوده» میشد ازدواج میان خواهر و برادر نیز رواج داشت که این همه در قوانین  مربوط به امر وراثت دشواری هایی را موجب می شد . در مجموعه حقوقی فرخ یا ماتیکان هزار داتستان علاوه بر اشارات در باره ازدواج با محارم ، دررابطه با مسائل وراثت ، نه از اصول واجبه دین که ان در کتب روایات دینی بسیار است- از مساله تجاوزات جنسی نیز مائل و مواردی هست که در فرگد 15وندیداد به نظر می رسد. طلاق با موافقت طرفین انجام میشد البته شوهر و پادشاه زن هرگاه زن مرتکب زنا می شد ، مرد یک طرفه زن را طلاق میداد (زن در حقوق ساسانی.ص 22) از دیدگاه زن بارگی شاهان ساسنی و حرمسراهای آنان و لهو و لعب و هزینه های سنگین ف روایات مفصلی وجود دارد که از حوصله این گفتار بیرون است.

باری، اشارات بند44به بعد فرگرد4 وندیداد بسیار مهم است . این بخش الحاقی است که با بقیه مطالب این فرگرد که دربار? احکام شرعی و حدود مجازات های جزایی است کاملا متفاوت بوده و بدون مقدمه و ربط نصل شده است.

ایا این اشارات در بند44 ناشی از چه رویداد و حادثه ای بوده است ؟ این که به هم دینان در صورت نیاز و مراجعه باید پول و زن داد ، موبدان یا مغان در زمانی معنی یعنی زمان ظهور مزدک ، در جریان حوادث رفته اندتاز فشار مضیقه و ظلم به مردم به کاهند. عبارت اوستایی مبهم است . ایا ثروتمندان باید ثروت خود را با نیازمندان تقسیم کنند و از زنان خود به آنان به عنوان ازدواج استقراضی بدهند؟ در گزارش پهلوی وندیداد ،بند44، در توضیح واژه ی واذَیَئِتَه [زن] تهیه کنند ، یا [زن] به نگاح دراورند امده که «به او زن دهند» .

اصطلاح (....واژه اوستایی) واذَیَئِتَه ، باید همین مفهوم در ازدواج باشد یعنی ازدواج استقراضی. بارتولومه این نوع ازدواج را « ازدواج میانین» اصطلاح کرده است(درباه حقوق ساسانی، جلد1ص36) در طبقات بالای اجتماع چنین ازدواج هایی جنبه تفریحی و جنسی و تفننی داشته است ، چون اظراف و ثروتمندان ، نیازی به خدمات زنی دیگر نداشتند و در حرم یا شبستان شان زن های عقدی و صیغه ای و کنیزان زیادی جهت خدمات وجود داشتند. اما  در طبقات میانه و متوسط یا کم درامد و تنگ دست ، این نوع ازدواج خا که منقطع و برای مدت محدود بود برای خدمات و نگاهداری بچه ها و تاحدی فرونشانی تمایلات جنسی انجام میگرفت و مطابق معتقدات دینی القایی موبدان، جنب?  خیرات مبرات و تحصیل کرفه و ثواب داشت.

اصولا درباره هرزگی و فساد جنسی و تباهی مبانی اخلاقی، بویژه میان اشراف و درباریان و روحانیون بسیار سخن میتوان گفت.

قباد که خوارش زامیکه sambykeرا به همسری داشت، هنگامی که زندان گرفتار شد همسرش را ترغیب کرد تا به زندانبان که بدو فریفته شد، همسرش را ترغیب کرد تا به زندانبان بدو فریفته شده بود کام داده همبستر شود تا در ازادی و فرارش موثر افتد و چنین نیز شد(پروکوپیوس جنگهای ایران وروم ص34) این مورد در نوشته های همان زمان نیز امده است و مورخان پس از ساسانیان نیز بدان اشاره کرده اند. چنانکه گذشت قباد خود دستور داد که اختلاف طبقاتی از میان مردم برداشته شده و زنان اشتراکی باشند. البته این که «خلوص و اعتقاد ویژه مزداپرستان، از طریق ایجاد رابطه جنسی با مادر ، خواهر و دختر به اثبات می رسد»(تیوفانس ، کلاس ص261.نیز کتاب حقوق سریانی تالیف ماربا.زاخائو.کتابهای حقوقی سریانی جلد سوم ص265-روایت پهلوی باب هشتم) نیز نگاه کنید به :

A.mazahcri: La Famille iranocnne aux temps ante isltamiques,paris. P134

(کتاب فوق با عنوان « خانواد? ایرانی در دوران پیش از اسلام» نوشته پرفسور علی اکبر مظاهری ، ترجمه عبدالله توکل اخیر (1373) منتشر شده است مطالب مورد نر از ص117به بعد)

در همین کتاب میان صفحات 130-150 مطالب فراوانی از این دست هست. قباد فرمان داد که همه طبقات زیر دست نیز چون اشراف می توانند شبستان و حرمسرا داشته و زنان بسیاری به زوجیت ، چه عقدی و یا به صیغه خود دراورند. البته این منع شرعی و عرفی نداشته بلکه افراد طبقات فرودست ، از لحاظ محدودیت های سخت و امکانات مالی ، حتی نمی توانستند یک زن داشته باشندو گویا نهضت مزدکیان هرج و مرج جنسی و تباهی در ساخت مناسبات خانوادگی را بیشتر کرد . خشم مردم برانگیخته شده بود. طبقات تنگدست و انان که در محدودیت و بی زن بودند ، به قول تبری (السُفله) به خانه و حرم اشراف و بزگان دست یافته و زنان اشراف و بزرگان را مورد تجاوز و یا ضبط قرار دادند (Th.Noldeke. Tabari. Str154) هرج و مرج جنسی به نهایت رسیده بود به حدی که تبری می نویسد فرزندان پدارانشان را نمی شناختند(همانجا ص132)

محدودیت های سخت ، قدرت موبدان و اشراف که منجر به فشار فوق العاده بر مردم تنگدست شده بود ، اختلاف میان موبدان و دربار و شاه بر سر استفاده از قدرت بیشتر، نهضت مزدکیان هم که سبب شد تا قباد فرمان اشتراکی شدن زنان و اموال و برداشتن مرزهای سخت طبقاتی را اعلان کند. این مورد نه بران که از سوی مورخان پس از ساسانیان نوشته شود بلکه از  سوی نویسندگانی نزدیک به دوران قباد چون «پروکوپیوس» و «یشوعا ستون نشین» نیز بوضوح اعلان شده است:

Procopius Caesrensis. De bello Persico I.5 opera p mnia. J. Haury .I Lipsiao.1905. p20

البته پروکوپیوس بصراحت می نویسد قوانین موضوعه از سوی قباد ، موافق میل بسیاری از مردم نبود و قباد نیز به خاطر مردم و نوع دوستی چنین احکامی صادر نکرد، بلکه  این تعارض قدرت بود که قباد را به چنین اقداماتی برانگیخت . در این تعارض حتی بعضی از اشراف و درباریان و موبدان نیز سوی قباد را گرفتند.

در همین فرگرد چهارم وندیداد، بندهای 47-54 نیز در تعارض با مانویان است که زهد و رهبانیت و عدم ازدواج را شعار داشته و تبلیغ میکردند. در هر حال موبدان رسم ازدواج استقراضی و به دیگران جهت تمتع زن واگذار کردن را بطور رسمی تبلیغ کردند.

بند44 از فرگد 4وندیداد،هرگاه با موازین اخلاقی امروز تفسیر شود، ساده لوحانه و از روی ریاست که ثروتمندان  اگر مراجعانی داشته باشند که پول یا زن بخواهند باید به انان کمک کرد ، پول داد و وسیله ازدواج شان را با زن دادن مهیا نمود. رسم ازدواج استقراضی و نوعی دیگر تبادل زنان ، رسمی ممهور به مجوزهای شرعی بوده است. در «هزاره ماده قانونی و قضایی» شرایط و احکام و قوانین و قوانین ازدواج استقراضی و تبادل زنان بوده است . اگر مردی ، با موافقت زوجه اش ، با معاهده زن را برای مدت معینی به مردی دیر واگذار می کرد ، انگاه شوهر دوم در زمان معین اجاره ، زن را به مرد دیگری واگذار می کرد، این در حکم زن بری یا زن دزدی و تجاوز به عنف محسوب شده و مجازات مرگ ارزانی یا اعدام در پی داشت.

در «روایت پهلوی» بخش یازدهم، بند11 آمده است:

«کسی که زنی به مردی دهد و مردی که زن بدو داده شود، پس زن را به عنوان اشو داد بپذیرفت ، پس از ان را به مرد دیگر دهد(=مرد اول – که زن را به شوهر داده است) و زن به داده شدن به مرد دم و هم چنین به مرد نخست همداستان باشد – اگر مدت یک سال بدزدد( مرد دوم یکسال زن را دزدانه نگاه دارد) پس مرد دوم، زن و نیز آن مردی که پس (=دوباره) زن را به مرد دوم داده است مرگ ارزان باشد»

توضیح چنین است که هرگاه شوهر زنی ، زن خودرا به مردی دهد و این زن و مرد هردو بدین کار راضی باشند و موافقت کنند. انگاه همان مرد بدوناجازه مرد اول ، زن را به مرد دومی واگذار کند و زن نیز با اینکار موافق باشد و این عمل یکسال بدون اگاهی مرد اول ادامه پیدا کند، سردار زن، مرد دوم و زن هرسه مرگ ارزان هستند.

در «روایت پهلوی » فصل 41 نیز که از گناهان مرگ ارزان یاد میکند ، تصریح شده کههرگاه زن دیگران را به مدت یکسال بدون معاهده و بدون اکاهی وهر نگاه دارند، مرگ ارزان است.

اشکاراست که هرگاه مردی ، زن خودرا با شرطو پیمان – بمدت معینی به مردی دیگر واگذار می کرد، شوهر موقت دوم نیز میتوانست با اگاهی نسبت به شوهر اول زن را به مرد سومی واگذار کند. اما هرگاه مرد دوم ، بدون اگاهی مرد اول که طرف معاهده بوده ، زن (کالا –شیء )[=عبارت هاشم رضی] را بمرد سومی اجاره یا قرض میداد و این بارضایت زن انجام میشد هرسه مستحق اعدام میشدند.

اشاره «روایت پهلوی» همان ازدواج استقراضی است که در هزار ماده قانونی به روشنی شرح ده است . قرض دادن و اجاره زن بدیگری در شمار خیرات و ثواب بوده است.

________

 

لینک مرتبط : http://iranbastannn.blogfa.com/cat-1.aspx

لینک به بیرون غیاثابادی : http://ghiasabadi.com/zanesasani.html

 


ثواب کشتن جانوران موذی و اهریمن آفریده در ایین مزدیسنی

یکی دیگر از موضوعاتی که با خواندن وندیداد خواننده را بفکر و تعجب وا می دارد مراسم و یا مجازاتهایی است که در ان فرد بهدین  بایستی بکفار? گناه خود  تعداد زیادی از  حیواناتی خاص و انگره مینو افریده  [ی پنداشته شده] را بکشد. با خواندن این قوانین شاید بنظر برسد که چنین قوانین و رسم و رسوماتی اصولا یک مشت رسم و رسوم صرفا اساطیری است که در تاریخ ایران باستان هیچ جایگاهی نداشته است و یا حتی فراتر از اینها  مربوط به پیش از دوره ی تاریخی ایران است و جایگاهی جز در قصه ها نداشته است! این پندار گاه با تبلیغات  برخی شیادان بروی نااگاهان تاثیر بسزایی میگذارد تا انجاکه اینان به نتیجه ی اخیر می رسند و درهمین راستا پارا فراتر نهاده و نتنها چنین قوانینی بلکه کل وندیداد بعنوان یکی از نسکهای اوستای ساسانی و قانون ضد دیو زرتشتی  را چنین می پندارند  و ازانجا که  در این تبلیغات  وطن دوستی مساوی با باستانگرایی [بتعبیر بهتر باستانپرستی] و باستانگرایی نیز مساوی با مغ پرستی و اخوند پرستی  و اخوند پرستی را مساوی با کلام زرتشت   قرار میگیرد بدین معنی که از این منظر هرچیزی که مربوط به باستانست از گاتهای زرتشت تا اوستای مغان و از کوروش بزرگ تا یزدگرد سوم  در یک جایگاه قرار گرفته و  همگی به یک اندازه مقدس شمرده میشود تا انجاکه هر نقد و نظری بر علیه هریک مطرود و مذموم خواهد بود   ، درواقع  هر نظر و رای  و رویکردی مخالف با این جریان  وطن فروشی ،  ترک و تازی زادگی و زدگی نامیده میشود!

***

 

بطور کلی خُرَفستَرُ Khrawstar   در اوستا بمعنی زیانکاران و بدکاران آمده است . گاهی اوقات بمعنای انسانهای بی ایمان و مردم بد تعبیر شده است، در گاثاها و یشتها به معنی مردم زیانکار و بد و شریر و راهزن و چادرنشینان و بیابان گردان در برابر کشاورزانی که اسکان یافته اند به کار رفته است. بنگرید به یسنا 5/28+ 5/34 +9/34 ؛ در اغلب موارد به ویژه در وندیداد این واژه بمعنی جانوران زیانکار و اهریمنی کاربرد دارد تعبیر و مفهوم این جانوران بسیار گسترده است و شامل : مار ، مور ، وزغ ، موش ، ملخ  ، مگس ، زنبور ، عنکبوت ، کرم ، سوسک، پشه ، بید ، شپش ، گرگ ، لاکپشت و ... است . ? وندیداد2/763

برای مثال یکی از مجازاتهایی که برای کشتن اسب ابی در نظر گرفته شده است عبارتست از :

فرگرد14بند 5: او باید ده هزار مار که روی شکم می خزد بهلاکت رساند، ده هزار از مارهای  سگ صورت کَهرپورا بکشد، ده هزار از لاک پشت ها بکشد ،  ده هزار وزغ دَم زننده بکشد[+وندیداد دارمستتر: ده هزار وزغ ابی بکشد] ،  ده هزار مورچه های دانه کش را بکشد، ده هزار از مورهای گزنده یگوچک بد [زیانکار] بکشد.*

بند6 : ده هزار از پَزدوهایِ سرگین گردان را بکشد، ده هزار از مگس هایِ نفرت انگیز بکشد، ده هزار سوراخ های ناپاک جانوران زیانکار را از این زمین بکند..

*هاشم رضی در یاددشت این جمله مینویسد : به ویژه در این  بیت که اعراضی به فریضه و رسم موبدان و مزدا پرستان است : میازار موری که دانه کش است** که جان دارد و جان شیرین خوش است.

یکی از مجازات زن حائض نیز کشتن خرفستزان ذکر شده است  طبق فرگرد 16بند12 بایستی مور دانه کش را که در تابستان دوسد ؛ یا از هرکدام دیگر از خرفستران آنگر- مینو [آفریده] بکشد که در زمستان [باشد] همچنین از مجازاتهای این زن موارد گفته شده در فرگرد14/5 در فرگرد 18بند73 مترتب است.

بدین ترتیب میبنیم که ایین مزدیسنی در برهم زدن اکوسیستم و نظم طبیعی و حتی از میان بردن نسل حیوانات چه نقشی داشته است.

 

وندیداد جلد 2 صفحه ی 763 یادداشت17 (خلاصه شده ):

یکی از وظایف عمده ی موبدان و پیشوایا دینی کشتن این جانوران و حشرات موذی بوده است . اینان همانگونه که برای کفاره گناه گناهکاران و اجرای حد شرعی ، هموراه دو نوع تازیانه یا شلاق با خود حمل می کردند تا گناهکاران را شلاق بزنند، خرفسترکش یا مارغن(=مارگن، مارکٌش) نیز هموراه داشتند و بدان مار و جانوران موذی را میکشتند اینان لازم بود تا طرز درست بکار بردن خرفسترغن (فرگرد8/14و2/18)را بدانند و در کاربرد آن مهارت داشته باشند. در ونیداد و به وِزه منابع دینی پهلوی ، ملاحظه می کنیم که کفار? برخی گناهان، کشتن هزارها مورچه ، وزغ ، کرم مدفوع، پشه و...است (فرگرد18/73و14/5 و...) کثافت و پخش کردن پلیدی ، موجب پیدایش خرفستران میشود (فرگرد 17/2،3) و چنانکه اشاره شد، موحش ترین خرفستران مگس است (یادداشت9)  که اهریمن خود به هیات مگس حمله کرده و به ریخت و شکل وزغ است. اشاره شد که در یشت بیستم ، یعنی ونَنت یشت، بند یکم امده است: ستاره مزدا آفریده ، پاک و سرور راستی وَنَنتِ نیرومند و درمان  بخش را می ستاییم از برای مقابله کردن با خرفستران اهریمتی که زشت و پلید هستند . امشاسپند اردی بهشت ، از دشمنان سرسخت دیو خشم (اَئشمَ aesma) است که این دیو با خرفستران نسبت دارد. نیز از میان بردارند? بیماری ، مرگ ، جادو و جادوگری و حشرات موذی و خرفستران آگاه می شویم.

....در «گزیده های زات سپرم » نیز این روایت هست چون گاو نخست آفریده به مرد ، اورمزد خواب را به پیکر مردی پانزده ساله و زیبا ، برکیومرث که بلند بالا چون زرتشت و روشن به سان خورشید بود عارض کرد. خواب به طول زمانی که یک «یتااهو وئیریو» تلاوت شود ، به کیومرث مستولی شد . چون کیومرث از خواب برخاست ، جهان را دید چون شب تاریک . در همه زمین مار و کژدم ، وزغ و انواع بسیار خرفستران...فروان شد که جایی نماند که در تصرف شان نباشد، مهر اباختری(=خورشید تاریک) و ماه اباختری (=ماه تیره) و پنج اباختران یا سیارات یا جهره گانی چون اژدها در فضا به تاختن اند بودند.(زات سپرم، بخش 2، بندهای 10-11)

چون اهریمن چنین در آفرینش اورمزد شرنگ آفرید و هم? روشنی ها ، بهی ها، سود ها و نیکی ها را تباه و تیره ساخت اورمزد به مقابله برخاست. تیشتر Tistar باد را به یاری خواست و با وهومن Vohuman و برزآبان ناف(ایزد نگهبان آبها) و اَردای گاو پیکر، اسب پیکر و به هرپیکری ده شب و روز پرواز کرد و برای نابودی خرفستران ، باران فرو بارید ، هر قطره به انداز? تشتی بزرگ. همه خرفستران نابود شدند ، جز اندکی که در شکافهای زمین پنهان شدند(زات سپرم، بخش 3بندها8-9)

چنانکه گذشت خرفستران اهریمن آفریده و برای زیان وارد کردن و تباهی آفرینش نیک اورمزد پیدایی یافتند. اما اورمزد با یاری ایزدان با این استیلای مرگ آور و تباهی زا یورش برده و عوارض آن تازش را از میان برد، که مقداری باقی مانده و برخی خرفستران در شکاف ها پنهان شدند و خرفستران بعدی از انان هستند ، به همین جهت بر بهدینان لازم اشت که مارغن (=مار+ غن = چوب ، چوبدستی) یعنی چوب و عصای مارکش داشته باشند و بنابر توضیح بندهش(اساطیر، ص130) مارغن چوبی است و چرمی بر سرآن آراسته است و پیداست که هر بهدینی یکی غَن (=جوب ،عصا) باید داشتن که خرفستران گناهکار را بدان زند و کُشد تا کرفه مند تر (ثواب کاراتر) شود. ...

در«شایست ناشایست» بخش 8 بند 9 مطالب دربار? احکام کشتن خرفستران نقل است که در «سد در –در43» نیز وارد می باشد « این تخشش (=کوشش) باید کردن به کشتن خرفستران و حشرات زمین چه در دین کرفه عظیم نهاده است. خاصه این پنج چیز است: یکی وزغ که در آب باشد، دوم مار و کژدم . سیوم مرجس(مگس) بکشد چندانی کرفه بود که کسی ده روز باژ می خواند . در دام اهریم هیچ چیز زیانکارتر از این نیست ، چه اگر در هوا بر میزد پشه شود و اگر در خاک میزد (=شاشد) کرم ظود، و اگر در اب میزد زرد شود و اگر در گوشت  کفتار میزد مار شود و اگر در سرگین میزد خزندگان شود . هرکه مورچ? دانه کش بکشد چندانی کرفه بود که کسی هورمزد یشتی بخواند و هرکه خراستر بسیار کشدچندان کرفه بود که چهار شیر بکشته باشند. پس برهمه فریزوان(=واجب) است به خراستر کشتن جهد کردن»

در «سد دربندهش، در23» احکامی دیگر دربار? خرفسترکشتن آمده است که هم میتوان وصیت کرد به نیابت کنند و کسی را مزدور گرفت برای این کار. برای گناهانی که بهدینان مرتکب می شدند، نسبت به درج? گناه لازم بود مطابق احمام شرع و وچر(=فتوا) موبدان، گناهکاران از خرفستران ، بسیاری بکشند. در فرگرد سیزدهم وندیداد ، و در شایست ناشایست این احکام هست. در فرگرد 17/3 نیز چنین احکامی دربار? زن دشتان (زن حایض) نقل است. روایت سد در بندهش چنین است :

«خرفستر کشتن اندر دین کرفه بزرگ گفته است و اگر چه خٌرد خرفستری بکشند، به مینوان پاداشی بزرگ باشد. و اگر ماری بکشند و اوستا که انرا هست بخوانند چنان باشد که کسی یک ماه دو هیربد رابه خانه بَرَد و یزشن از جهت او می کند، چند کرفه. اگر موش را بکشند پنجاه تنافور کرفه بود. اگر موری دانه کش بکشند چنان بود شیر ویشته (=شیر بیشه) بکشته بود یا کوری روشن کرده بود. و اگر کوزه ای که ان را تازی مور خوانند بکشند چندان کرفه بود که مبتلایی درست کرده بود. اگر شیری یا گرگی یا پلنگی مانند این ددی بکشند چندان گناه که او خواست کردن و بعد از ان نکند و هم کرف? آن کسی را باشد که از آن ددان یکی بکشند هم شاید. اگر کسی را بفرماید که از بهر من چندین خرفستر بکشند هم چنین باشد که بدست خویش کشته باشد و از آن کنار خرفستر بکشند تنافوری کرفه باشد.»

چنانکه اشاره شد در فرگرد 13/1-5 در مورد تاوان گناه ، هزار و سدها خرفستر باید کشت. در فرگرد 17/3 اگر زن دشتانی ، احکام دوران دشتان یا حیض را بشکند لازم است برای جبران گناه خرفستران بسیاری بکشد که در زمستان و تابستان ، از لحاظ شمار تفاوت می کند که در شایست ناشایست3/21 نیز آمده است.

[درمورد جنبه های اساطیری متون مفصلی وجود دارد از جمله] بندهش ، بخش 19بند31 که خرفستران را اهریمن پدید اورد و چارپایان سودمند و پرندگان و ماهیان را هرمزد افرید . [و درگیری مزدا و اهریمن و افریده های هردو که از نقل ان صرف نظر می شود.- همچنین در  شایست ناشایست بخش 20 بند18. از جنبه های اساطیری میتوان به ارداویرافنامه فرگرد60 رجوع کرد  + رساله مینوی خرد بخش 4بند8و... خلاصه در کتب بجا مانده سخن از ثواب بسیار کشتن این خرفستران رفته است از اینرو برای تقدیس و ارزش و اعتبار ان اساطیر بسیار ساخته شده است]

 

مورخان و نویسندگان باستان نیز در این زمینه  مطالبی نوشته اند. هرودوت جایی که از مراسم ویژ? مغان یاد کرده ، آورده است که :

« بنابر رسم و شعار طبق? روحانی در مصر (و هند) هیچ حیوانی را مگر به قصد نذر و قربانی نمی کشند، اما مغان غیر از سگ و آدم ، حیوانات دیگر را  نه فقط به دست خود می کُشند بلکه در کار کُشتن خزندگان ، مورچه، مار و پرندگان از هر قبیل بدون تفاوت پافشاری دارند و بر یکدیگر سبقت می گیرند و وانمود میکنند که آن رسمی قدیم است» تواریخ هردودت ،کتاب اول76-77ترجمه وحید مازندرانی+ تاریخ مطالعات دین های ایرانی تالیف هاشم رضیص16 .:

آگاسیس می گوید یکی از جشن های بزرگ ایرانیان ، جشنی است که در آن روز مردم جانوران موذی و خزندگان زیان آور را می کشند و کشه ها را نزد مغان می آورند . هرکسی که بیشترین از این جانوران را بکشد ، بیشتر ثواب کرده است و نشان? تدین او محسوب می شود که بدین کار اهورمزد را تقویت و اهریمن را تضعیف کرده اند.

استاد پورداوود به نقل از جمشید سروشیان نقل کرده است :

«دربار? جشنی که از برای کشتن جانوران زیان دار به جای می آوردند از چند تن سال خوردگان و دستوران زرتشتی کرمان جویا شدم. بیشتر آنان این جشن را تا پنجاه شصت سال پیش ازاین (تاریخ نوشتن سال1326است) به یاد دارند و چنین گفتند که در آغاز تابستان ، درروز معینی که اکنون به یادشان نیست ، زنان و مردان و بیشتر خاندان و دستوران و موبدان جام? سفید دربرکرده و یک چوب دستی سرسیخ آهنی [=مارگن] گرفته ، در شهر و بیرون شهر به خرفستر کشتن می پرداختند و ان هم را در جاهای مخصوصی رویهم ریخته ، داروهایی برای از میان بردن و پوسانیدن آن ها بکار می بردند. هم چنین در هرجا که جانوری می کشتند یک قسم روغن گیاهی ، امیخته با روغن کرچک و کتیرا دود می کردند و سیر و سداب و سرکه هم به کار می بردند. مادر بزرگ خودم نام این جشن را بیاد دارد که «جشن خَرَستَر» می گفتند. امروزه از این جشن اثری نیست» پورداوود ، خرده اوستا ص195ُ ، این ادرسی است که هاشم رضی داده است! نگارنده این دفتر با خواندن تمامی خرده اوستای پورداود موجود دربازار نشردنیای کتاب چیزی شبیه به اشارات فوق از استاد پورداود ندیده است شاید هاشم رضی یکی دیگر از اثار پورداود را مدنظر داشته که اشتباها خرده اوستا ذکر شده است

این رسم بسیار کهن بوده است ، چون در کتاب « آثار الباقیه» ابوریحان بیرونی ، نقل کرده است که در روز پنجم اسفندماه ، زرتشتیان مراسمی انجام داده و طلسم هایی ساخته از برای دفع جانوران زیانکار.

 به نقل از کتاب (گاه شماری و جشن های ایران باستان ، تالیف هاشم رضی ، ص426) مطالبی نقل می شود :

 « اما این ، روز شعایر و رسومی نیز انجام م ی دادند که در فرهنگ و کتابها تحت عنوان«رقع? کژدم،کتبة الرقاع و کتب رقاع العقارب» ضبط شده است. این مراسم به ویژه در سرزمین ها و نقاطی باید بیشتر رواج داشته که عقرب یا کژدم زیاد بوده است ، هرچند طلسم ها و دفع گزندها فقط برای عقرب و دفع شرش نبوده ، بلکه بیشتر جهت دفع خطر و راندن هم? گزندگان و حشرات موذی تهیه می شد.

ابوریحان میگوید این مراسم را اغلب عوام برپا می کنند و رسمی مستحدث است و از رسوم پارسیان نیست. لیس هومن رسوم الفرس و انما هو استحدث العوام. البته به احتمال به صورت نوشتن ادعیه و ساختن طلسم برای دفع گزش و زیان جانوران زیانکار، چه بسا که رسمی مستحدث بوده باشد- اما از ایام دور ، به ویژه از اویل ساسانیان ، کشتن جانوران زیانکار و یا مورجه و وزغ و...از فرایض دینی بوده است.

به هرحال ، بامداد روز پنجم اسفند بود که از کوبیدن و مخلوط کردن دان? انار و مویز ، تریاقی می ساختند که از زیان سم و نیش کژدم  ها جلوگیری می کرد . هم چنین افسون هایی بر کاغذهایی چهارگوش نوشته و به جهت خانه به روی دیوار می چسباندند و جهت در ورودی را خالی می نهادند و معتقد بودند هرگاه در چنین روزی این افسون ها با شرایط ویژه به دیوارها الصاق شود ، و در طلوع آفتاب انجام گیرد ، حشرات موذی و گزندگان تا سال دیگر در آن خانه آسیب نخواهند رساند . جهت چهارم را از آنجهت خالی میگذاشتند تا راهی برای خروج خزندگان ، به وِزه عقرب باشد . متن افسون را ابوریحان چنین اورده است : « بنام اورمزد، اسفندارمذماه و اسفندمذروز ، بستم دم و رفت زیر و زبر از همه جز ستوران، بنام یزدان و به نام جم و افریدون.»

در روایت کوشیار، این جشن در پنجم شهرویر ماه تحت عنوان های : ذوالزبیب و حب الرمان المدتوقین، یعنی روز مویز و دانه? انار کوبیده – و ذوالعقارب و الحشرات ، یعنی روز کژدمو حشرات نامیده می شد. (آثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت ص6-355)

چنانکه گذشت تا حدود هشتاد سال پیش ، جشن خراستر در کرمان و به احتمال یزد میان زرتشتیان رواج داشته و معمول بوده است که در روز معینی با مراسم و شعایر دینی ، مردم و به ویژه موبدان و دستوران با مارغن و چوب های مسلح (خرَفسترغنَه) برای ثواب و کرفه، به کشتن خرفستران می پرداختند. آنان تابع احکام دینی بوده اند و چه بسا جانورانی بدون زیان چون جغد و....را نیز میکشتند. به تقریب می توان گفت بنابر قول هرودوت مغان جز سگ و ادمی هر جنبند? دیگری را می کشتند.

فتاوی و احکام یا وَچَرهای موبدان در مجموعه ای با عنوان «روایات داراب هرمزدیار» در دو جلد به سال1922 بمبئی به چاپ رسیده است . این مجموعه بزرگ شامل پرسش های دینی بسیار متنوع و گوناگون است که پارسیان یا زرتشتیان هند از زرتشتیان و موبدان آگاه یزد و کرمان کرده و پاسخ شنیده اند. این جریان و ارتباط حدود سیصد سال یعنی از 1478تا 1773 میلادی رواج داشته و ادامه یافته است، پاسخ احکام و استشهاداتی شده است و در مستندات در مثل مینویسد از روایت بهمن پونجیه ، شاپور بروجی، کاووس کامان، کامه بهره ،و ... که این نام ها ، نام کسانی است که پاسخ ها را به هند می بردند که بسا خود از موبدان بودند.

جهت آگاهی به احکام شرایع و معتقدات و اساطیر و نجوم ستاره شناسی ، و بسا مسائل دیگر در مورد زرتشتیان ، این مجموعه بسیار کارساز است و چه بسا بدون آن تحقیق ناممکن شود. در مورد خرفستران ، چنان که مشهود است ، احکام و عقاید و مراسم همان بوده که در کتب ساسانی و پهلوی نقل است و تا 200 سال پیش ، رسمی را که ابوریحان گزارش کرده ، در ایران میان زرتشتیان رواج داشته است.

در جلد یکم ص272تا276 وجلد دوم 476 دربار? خرفستران مطالبی آمده است.

«از روایت کاووس کامان» در کتب زند و پازند دربار? کشتن خراستر روایاتی نقل است و خراستران و جز آن شش ، بسیاری دیگر هستند چون :  پیل ، شیر ، پلنگ ، گرگ، کفتار، توره (=شغال) گربه ،سیه گوش ،  کرکوزه (=مورچه) و گزندگان : مار ، کژدم و زنبور و...و مگس و مور، هر نوع مور که هستند به کشتن واجب است خاصه مور دانه کش و سوسک و دیگر خزنده و رونده و گزنده آبی و زمینی بسیارند و همه در شمار خراستران.

دیگر کشتن گرگ ، ثواب است . اگر خون او به جامه رسید ، جامه را پادیاب کنند(به گومیز بشورند) و پس بشویند پاک است . دیگر عنکبوت که کشتن آن ثواب بسیار دارد . در این پاسخ کوتاه پرسشی نیز هست که هرگاه کسی مورد گزش جانوری زهر دار واقع شود ، افسون و طلسم آن کدام است و در جواب امده : هیچ سخن نمیتوانم گفت. پرسیده میشود که ایا گوشت خراستران میتوان خرد یا نه ؟ پاسخ انست که به هیچ وجه جایز نیست و اگر کسی را چنین گوشتی به دهان رسد تنافوری گناه باشد.

پرسشی دیگر این است: ایا گوشت کفتار به دارو شاید خورد یا نه؟ پاسخ انست که به هیچ وجه جایز نیست و اگر اندکی به دهان رسد تنافوری گناه باشد.....

ازروایت «کاووس کامان» در کرف? خراستر کشتن مطالبی آمده است که مقدار ثواب و کرفه  را معین میکند و گناههان کشنده را پاک می نماید ، هرگاه کسی خراستری کوچک ، یا بزرگ به انداز? ماری بکشد و اوستای آنرا بخواند، چندان ثواب کرده که به مدت یکماه دو هیربد را پذیرایی کند . اگر موشی یا موری یا شیر بیشه ، یا کرکوزی (=مورچه ای) بکشد یا گرگی و پلنگی ... تنافوری کرفه باشد.

اگر کسی بزمجه بکشد، سی و سه تنافور کرفه برایش حساب کنند و سی و سیه تنافور گناهش بزدایند و چنان است که هیربدی را به مزد گرفته باشد که تا یک سال برایش یَزِش (=دعا و اوستا خواندن) کند. اگر لاکپشتی را بکشد سه تنافور ثواب کرده و سه تنافور از گناهش کم شود و چنان است که یک ماه هیربدی را به مزد گرفته باشد تا برایش یزش کند.

تفصیل این موضوع را در وندیداد جلد 2 ص  763-775بخوانید

 


جامعه اریایی پیش از زرتشت

?- ایران ؛ آیین و فرهنگ/دکتر محمودرضا افتخارزاده / تهران .انتشارات رسالت قلم . ???? خورشیدی .

 Dr.Mahmoud Reza Eftekharzadeh / IRAN : Religion & Culture (The Avestaic Writing of the Iranian ancient history ). Iran . Tehran .  Resalat Qalam Publication .1377

پژوهشی گسترده در اسناد آیینی باستان با بیش از ???? رفرنس . از پیدایش جامعه آریایی تا پایان دوره ساسانی . شامل : مقدمه ای بر ایران شناسی . جامعه آریایی . نهضت زرتشت . پس از زرتشت . انسان و جهان ایرانی . جهان بینی ایرانی . سوشیانت موعود نهایی . خلق و خوی ایرانی . ملیت ایرانی . زن در میراث دینی .

 

 

?برای آشنایی با این کتاب

فصل اول(ص112الی121) را بصورت کامل بخوانید:

جامعه آریایی [1] در آستانه نهضت زرتشت

هزار? نخست[2] پیش از میلاد*

 

از دوران بلند کوچ، هزاره یا سده هایی گذشته وجدایی بزرگ نیزقرنها است صورت گرفته است؛ صدها سال است که دسته هایی با خیل خدایان شان شیوا واندرا و... پی در پی به ان سو واین سوی سند رفته اند وسرشتی دیگر یافته اند؛ برخوردار از مواهب وسبکبار و بردبار ، فرو رفته در خلسه های ناب عرفانی ، ترانه های دل انگیز ریگ ویدا را سروده اند.[3]  و دسته هایی در چهار سوی فلات پهناور جای یافته اند واین گستره گسترده را آئیرین[4] نام نهاده اند. ساکنان بومی این سرزمین به یاری بهرام [5] قتل عام شده اند ودیگر وجود خارجی ندارند، سیاهان بومی جنوب و گندمگون میانه در این قوم غالب مستهلک شده اند،[6] تمدن نیمه بومی - ابزاری این سرزمین که ریشه در هزاره ها دارد و سیر کند تکاملی خود را پیموده و به مرز فرهنگ و هنر هم رسیده بود حال در اختیار آریاییان قرار دارد .  تنها آنسوی دوردست و صعب العبور البرز است که تا حدودی از گزند آریایی مصون مانده  و در اختیار ساکنان بومی سفید پوست است .

اکنون هزاره های پس از دور? بارانی است ، در گذر هزاره ها کویرها یکی پس از دیگری در حال ظهورند ، تنازع بقا و بقای اصلح همچنان با قهر و خشم و کین حاکم است.

آریاییان مغرور وخشن ، قبیله قبیله در سوسوی سرسبز این سرزمین در کناره چشمه ها و رودها وکرانه دریاچه ها و پهنه دشتها وجنگلها با خدم و حشم و گله های برده و اسب و گوسفند و گاو  و شتر و دیگر حیوانات اهلی و وحشی جا بجا میشوند.

روزگار درازی است که جمشید آمده است و گوشت خواری و خونخواری و تباهی و ویرانی زمین را به آریاییان اموخته است،[7] همو بود که هزارن گاو و گوسپند و اسپ و شتر را مذبح خدایان بر بلندای کوهها قربانی کرد[8] و این سیره و سنت دیرین آریایی شده بود و شاید همو بود که برای حفظ میراث مادی و معنوی و اصالت خون و نژاد خاندان و قبیله، سنت خیتودت را پدید آورد.

خدایان آریایی در آسمان و زمین و ارواح و نیاکان گاه و بیگاه ، قربانی و شراب هوم میطلبند و هرروز و گاه هرلحظه به نام خدایی و رضایت روحی ، گاو و اسپ و گوسپند و شتر بسیاری قربانی میشود . هوم[9] این گیاه هماره سبز فلات ، با عصاره تند و تیز و تلخ و سیاهش شراب خدایان و ارواح نیاکان را میسازد و ازاینرو بسیار محترم و مقدس است ، چه عصاره اش شراب است و تفاله اش برنده بوی بد مشکهای پوست و پوستهای پوشاک.

ترس از طبیعت و حیوانات وحشی درنده و گزنده وکشنده ؛ مارهای هولناک سرخ وسیاه و افعی های رعب انگیز واژی های مرگ آور شاخدار[10] ،وهیولای تاریکی وبیم و هراس، هولی شگفت در دلها افکنده است و تنها آتش[11] چاره ساز است. این شعله سوزان و سرکش از روزگاران دراز کوچ و لحظه های بی شمار بیم و هراس، هماره یک مشخصه آریایی بوده است. آتش وآتشدان میانگاه چادر و خانه، نگهبان شبهای ترس و لرز و روشنی بخش لحضه های تیره وتار و وگرما بخش فصلهای بلند یخبندان[12]، واین است که به مرز تقدیس وتعظیم رسیده است .

دیر زمانی است که هوشنگ آمده وپوشاک را از پوست ببر وسنجاب وقاقم و روباه و... آموخته است.[13] مردان؛همه تنومند و چالاک ، جامه از پوست ببر[14] به تن و پاپوش پوست به پا دارند، اما دستها و رانها تا مچ برهنه است. زنان[15]؛نگهبان آتش و هیزم کش آتشدان خانه و نگهدار گله و رمه و آورند? فرزند نر، نیز پوستین پوش تا تا پا ، کودکان نیز چون پدارن جنگاور و چالاک، میپرورند و پوستین میپوشند. اینان اشراف آریایی اند .

خدایان و ارواح نیاکان در آسمان و زمین همچنان بیصبرانه خون وشراب میطلبند، شکار بیرویه و قهر آمیز همچنان ادامه دارد تا خوراک و پوشاک فراهم آید،چراکه رمه های گوسپند و گله های اسپ و شتر و گاو از آن خدایانند و مشخص? اشرافیت آریایی. حرث و نسل گیاه و حیوان در شرف نابودی است . این وضع ، هزاره هاست ادامه دارد. تمدن ابزاری نتوانسته مانع شکار و نابودی گیاهان و درختان شود. خلق و خوی آریایی شکار است و شراب، خشم است وقهر، کشتار است و ویرانی[16] خدایان و ایزادان و ارواح نیاکان سرشار از خشم اند و خشم و خشونت را توصیه میکنند .

 

 سران قدرتمند قبایل از راه استثمار ضعیفان ،خوشند وثروتمند و خرسند، روحانیان وکاهنان معابد بزرگ میترا و مهر و دیگر ایزدان وخدایان در این استثمار دست دارند.[17] قدرت وثروت، قهر وکین وخشم وخشونت لازمه بقای قبایل است. غلامان بیشمار وگله های گران نشان لیاقت وقدرت قبیله است. بدکاری به تمام معنای کلمه در اخلاق و پندار و گفتار و کردار رایج است.[18] شراب سکرآور هوم به کودکان نیز رحم نمیکند. شبها و روزهای شراب،شاهد قربانی وبدکاری گروهی، روحانیان وکاهنان را نیز لبریز کرده است، کرپن ها و کوی ها به هرزگی میخوانند، و فحشا جامعه آریایی را سرار فرا گرفته است . [19]

زنـــان از شوهران ودختران از پدران رعایا به ستم ربوده میشوند تا در جشنهای شراب وقربانی در محضر خدایان وارواح نیاکان، به کامجویی و هرزگی گروهی درآیند وخواجگان و روحانیان چنین ستمی را روا میدارند وناله ها وگریه ها را در گلو خفه میکنند. [20]

شبیخون وغارت متقابل قبایل بر قدرت وثروت قبایل افزوده است و سران قدرتمند قبایل واشراف آریایی رو به فزونی اند.[21] هنوز از تمرکز قدرت سیاسی خبری نیست چرا که امکان تحقق آن نیست .اما حکومتهای منطقه ای قبایل بزرگ شکل گرفته است .هوشنگ وجمشید و بیوارسب وفریدون و منوچهرو... آمده اند ورفته اند.[22] اینان همه از خاندان های بزرگ و نامدار وقبایل قدرتمند آریایی بوده اند که هرکدام زمانی دراز بر گستر? بزرگی ازائیران حکم رانده اند و هریک در اقتدار این قوم نقش مهمی داشته اند و به همین دلیل در سیره و سنت آریایی خاطره اند، تا آنجا که در هزاره بعد به اساطیر پیوسته و جاودانه شده اند . [23]

سران قبایل یا شاهان منطقه ای با خشونت حکم میرانند.[24] تنازع بقا همچنان باقی است.شاخصه های قدرت و ثروت در گله ها و رمه ها و برده ها و غلامان بسیار است[25]و باید که براین معیارها افزود.

روحانیون و کاهنان جایگاه اجنماعی-اقتصادی ویژه ای دارند و خود نیز از خواجگان و سران قبایل اند.[26] باج خواهی خدایان و خواجگان ، خشم وخشونت مضاعفی پدید می آورد و ستم پذیری سرشت و سرنوشت ناتوانان و رعایا شده است. [27]

دروغ که ریشه در خدایان دروغین داشت، از دیرباز بر جوامع آریایی حاکم است. روحانیون وکاهنان سخنگوی خدایان هستند ونیرنگ خویش را از زبان خدایان میگویند که آزار انسان وحیوان و گیاه خواسته خدایان است.[28] سران قبایل (شاهان منطقه ای)برای شعله ور داشتن آتش جنگ و قهر و خشم قبیله ، به دروغ از دشمنی ذاتی افراد رقیب سخن میگویند و زبان به زشتی و دشنام میگشایند و این پندار بد و کردار بد و گفتار بد  خلق و خوی آریایی شده است[29]. کشاورزان در برابراشراف آریایی که مالک زمین و بذر و ابزار هستند و همه محصولات را میبرند و قدر ناچیزی از آن برزیگران است ، به هنگام برداشت و پرداخت محصول ، باید که دروغ بگویند و اندکی از محصول اگر میتوانند پنهان دارند تا از گرسنگی نمیرند[30]. شبانان و کارگران و پیشه وران نیز چنین وضعی دارند ؛ آنان نیز برای  بقا ، به هر دروغ و حیله ونیرنگی دست می آویزند. دروغ و نیرنگ و نفاق لازم? بقای آریای است. [31]

خشم منطق بقا است وخشونت در رفتار وگفتار ، جز ذات آریایی شده است . زیردستان؛ بردگان وغلامان و کارگران زیر کار تازیانه میخورند. زنان نیز به هنگام کام گیری با خشم بر زمین زده میشوند. در جشنها وپیش از مراسم قربانی، به هنگام سرمستی و شور وهیجان شراب، حیوانات را می آزارند وبا درفش و نیزه از هرسو به آنها زخم میزنند. در بهره وری از گاو و اسب و شتر نیز ستم روا میدارند. [32]

خدایان خشن وخشمگین هستند. برای کاستن این خشم باید نذر و قربانی کرد.[33] این وضع دیر زمانی است روح و روان آریایی را به شدت مذهبی و خرافی بار آورده است .

کشاورزی، خوی گوشت خوارگی آریایی غالب است . سران و اشراف آریایی تن آسایند و شکار را ترجیح میدهند،[34]کشاورزی در شأن رعایا است. اما کشاورزان در  رنج گرسنگی و مرگ ، زمین و بذر و ابزار ندارند باید که برای ارباب و اشراف بکارند. [35]

بردگان و غلامان باید به کار شکار و گرد آوردن حیوانات وحشی در شکار گاهها پردازند. [36]

آتش مشخص? آریایی است و باید شب و روز ، شعلهور و فروزان و سوزان، روشنایی بخش و گرمابخش باشد ، هیزم زیاد میطلبد . قلع و قمع درختان کار روزانه بردگان و غلامان شده است .

دامداری ، پرورش رمه های گوسفند و گله های اسب و گاو و شتر تنها برای نذرونیاز و قربانی رواج دارد. گروه پروردگاران آریایی ، بهترین قربانیها را میطلبند و باید که اسب و گاو و شتر و گوسفند باشد تا بر بلندای کوهها و حاشیه رودها و دریاچه هاتقدیم خدایان شوند. «کرپن ها و اوسیج ها و کوی ها(=پیشوایان ،روحانیون،کاهنان و شهریاران آریایی) برای خشنودی خدایان ، مردم را به کشتن چارپایان فرمان میدهند». [37]

قبایل آریایی شرق و غرب ، شمال و جنوب ائیرین همچنان باهم ناسازگارند. دیر زمانی است که سران قبایل بزرگ میکوشند تا قبایل رقیب را مقهور ومطیع سازند وبر گسترش قلمرو خود بیفزایند. از آن سوی جیهون وکرانه های پهناور خوارزم، اسکیتهای آریایی گاه وبیگاه به این سو میتازند وتا میانه ومرزهای جنوب پیش میروند. این وضع از روزگار ایرج و فریدون ادامه دارد؛هزاره ای است که چنین است .

اینان با برادران پارس خود در جنوب و آلان و پارت و پاران خود در شمال و غرب درستیزند . این جنگ و کشتار بس بلند ، جدال قدرت و گسترش قلمرو قبایلی است.[38] این واقعیت تاریخ در هزاره بعد ، روایتی اسطوره ای یافته واین گونه بیان میشود :

«افراسیاب تورانی نابکار از دریای فراخ کرت آرزوی داشتن آن[= فر] میکرد، برهنه شده رختها را از خود بدر کرده خواستار گرفتن این فر شده ، فری که به قوم ایرانی کنونی وبعد به زرتشت پاک متعلق است. او شناور بسوی فر شتافت ، این فر تاختن گرفت...» [39]

ضرورت بقا، اتحاد قبایل را ضروری ساخته است؛ قبایل جنوب به وحدت رسیده اند و ازتمرکز نسبی برخوردارند. در شمال نیز این اتحاد برقرار است. کینه های دیرینه میان شمال و جنوب همچنان خون میطلبد . همین وضع بر شدت تبلیغات متقابل افزوده است. کشتاری بزرگ در راه است .

سران قبایل جنوب ، اندکی بردبارترند . در شمال و غرب این بردباری نیست وشبیخون ادامه دارد. این وضعیت رعایا را بیشتر می آزارد چه آنان باید جور این شرایط را بکشند. [40]

ائیرین در آستانه یک نهضت انسانی-اجتماعی،اصلاحی تربیتی بزرگ قرار دارد ، اما هیچ کس نمیداند .

نهضتی که توانست فصل بلند تاریخ جاهلیت و بدویت آریایی را ببندد وفصل نوینی در مدنیت ایرانی بگشاید...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- اریا ، آیریا، آیریان، ایران ،آریانان. کاربرد اوستایی:ائیرین،ائیریه: یسنا 1/33ــــ> آبان یشت 49،58،69،117.+تیریشت 6،36،58،61+ مهریشت4،13.+ فروردین یشت143.+زامیادیشت 56،69.+وندیداد 19/39. منابع رسمی هوادار و پژوهندگان حوزه ایرانشناسی معنای لفظی آریا را آزاده ، باوفا، دوست و نجیب گرفته اند:یسنا 1/31.+پیرنیا1/153.+دانشنامه1/1.بنظر میرسد که چنین معنایی را باید پس از نهضت زرتشت و تعلیم و تربیت و مدنیت آریایی به این قوم داد، چرا که پیش از آن درنده و تبهکار و خشن بوده اند. برخی منابع ایرانشناسی میگویند که اقوام هند و اروپایی که به فلات آسیا کوچیده اند، برخویش و سرزمینی که در آن جا گرفتند نام آریا نهادند. دوگرایش تاریخی یاد شده در این نامگذاری اتفاق نظر ندارند چرا که آریاییان فقط ایرانیان و هندوان هستند زیرا در اوستا از ایرانیان و هندوان به اریایی تعبیر شده : یسنا 1/34+وندیداد1/18.+یسنا 57/29+تیریشت32+مهریشت104:هندو = ایندویا اندو. در پارسی باستان نیز هندو. درکتبیه داریوش:هند. درسانسکریت :سندهو، دریونانی:اندوس. هندوان به سرزمین خود:اریاورت وبهارت ورش یا بهارتبهوی گفته اند.مورخان شوروی نیز همین نظر را دارندکه هند میهن اروپایی نبوده و زبان سانسکریت مادر زبان اروپایی نیست،چساباندن اروپاییان به قوم آریا ریشه سیاسی -نژادی داردکه نازیسم هیتلری مبتکر آن بود. آریاییان شامل  پارسها ،مادها اسکیتها، آلانها و اقوام ایرانی اسیای میانه میشوند. ن.ک:دیاکونوف142، 143. ایرانشناسان آلمانی که بدلیل همین ریشه نژادی به ایران شناسی روی آوردند اصرار دارند که اروپاییان یکی از شاخه های آریایی بوده اند که از آسیای میانه به سوی اروپا رفته اند.ن.ک: دانشنامه 1/1.مقایسه کنید:گیرشن65-66

2- همان منابع زمان کوچ را هزار? دوم پیش از میلاد گرفته اند .ن.ک:پیرنیا 1/153.مقایسه کنید با گریشمن ایران شناس آلمانی نگاه عمیق تری دارد، انان رد پای انسان را در زاگرس و خوزستان یافته اند که به 30 تا 40 هزارسال پیش از میلاد میرسد و رگه های تمدن در این سرزمین در 2500ق.م. دیده اند. آنان نیز کوچ را در هزار? دوم پیش از میلاد میدانند که به این فلات رسیده اند و آن سرزمین را آریا نامیده اند.ن.ک: Historich.s + یسنا 1/33،34. مقایسه کنید گیرشمن65:کوچ آغاز هزاره دوم پیش از میلاد.

3- ن.ک : یسنا 1/33،34 :قدمت ریگ ویدا به 2500ق.م. میرسد +شایگان 1/181-210.

4-   یسنا 1/33

5-  ن.ک : یشتها 2/112،113،114،115. بهرام در اوستا : ورثرغن ، ودر پهلوی : ورهران ، ودر فارسی : ورهرام و بهرام ، یعنی  کشنده دشمن . بهرام همان اندرای برهمن است . که وقتی آریان ها به ایران و هند تاختند و با مقاومت ساکنان بومی روبرو شدند ، آنان را قتل عام کردند و این پیروزی را از  ورهرام یا اندرا دانستند . اندرای هندی همچنان به اعتبار باستانی خود باقی است و از خدایان هند می باشد . اما ورهرام آریایی - ایرانی ، در پی نهضت زرتشت ، از دیوهای منفور محسوب شد .  پس از غلبه روحانیون آیین مهر و میترا و اشرافیت آریایی بر نهضت زرتشت و ادغام میراث منفور و عناصر منفی و محکوم آریایی در آیین جدید ، تقدیس و تعظیم  ورهرام=بهرام آغاز شد و به آن رنگ روی اساطیری و خدایی دادند ویکی از فرشتگان یا ایزادان اهورایی قرار گرفت تا آنجا که از زبان زرتشت ساختند که آن حضرت از بهرام ، فرشته فتح و پیروزی یاری جسته است و سپس برای آن یشتی ساختند . این میراث جاهلی آریایی از هیبت و صولت شگفتی برخوردار است . ن.ک : یشتها 2/120-126 : بهرام یشت . چه بسا بهرام یکی از پهلوانان اولیه آریایی بوده که بعدها تبدیل به افسانه و اسطوره شده است .

6-  تیره نژادها و ساکنان بومی تا روزگار هخامنشیان باز شناخته میشده اند و جزء سپاه هخامنشی بوده ، پوستین میپوشیده و مسلح به کمان و شمشیر بوده اند و مالیات میپرداخته اند .ن.ک: فرهنگ باستان 1/336-337.

7-  ن.ک : گاثه 2/104/32/8، 9، 10، 11. زرتشت این گوشت خواری و قربانی حیوانات را کار جمشیید میداند .

روحانیون آریایی در پی غلبه بر نهضت زرتشت و تبدیل آن به دین ، میراث جاهلی آریایی خود را گرامی داشتند و سنت جمشید را احیا کردند . تمام سران و شاهان قبایل آریایی که بعدها اساطیر شدند ، برای خدایان قرابانی کرده اند . روحانیت ، خدایان آریایی را برداشته  و اهورا مزاد و ایزدان را گذاشته است.

 

8-   ن.ک : همان + گاثه 2/106/32/12 ،13، 14. سراسر یشتها از قربانی بسیار خبر میدهد ، در یشتها دوران جاهلیت آریایی ، دوران اساطیری شده و سنت قربانی از دور? جاهلی به دوره تاریخی را یافته است . ن.ک :همین کتاب فصل سوم : پس از زرتشت.

9-   هوم به دلیل شراب عقل ربایش ، از سوی زرتشت نفی و محکوم شد و نفرین و ناله حضرتش را درآورد که : «ای مزدا...کی این مشروب مسکر کثیف را خواهی برانداخت ، چیزی که کرپن های زشت کردار و شهریاران بدرفتار عمدأ ممالک را میفریبند»ن.ک:گاثه 1/109/48/10. روحانیون آریایی آیین های قبل در پی غلبه بر نهضت زرتشت به تقدیس و تعظیم هوم پرداختند و از زبان زرتشت در ستایش آن قطعه ها جعل کردند : ن.ک : یشتها1/471-473 مهریشت 23/90-89 . + 1/547 سروش یشت 8/18. +2/352+ 2/187 ارت یشت2/5. + 2/353 -354 هوم یشت 2/201. + یسنا 1/158-182 یسناها 9 : هومیشت . + یسنا 1/125 ، 132 . + ویسپرد 45/9/7- 1 .+48-49/11 و 12/21- 1. +52-53 .

10-   ن.ک : یسناها 1/162و 0/11: اژی شاخدار زهرآلود زردرنگ که اسبان و مرادان را میبلعد .+ وندیداد 1/2+ 18/65 : مارشیبا: افعی . فرهنگ باستان 1/197 ، 264. + وندیداد 1/193/1/3 : «.. انگره  مینوی پرمرگ مارآبی رودخانه ای بزرگ ، مار سرخ و زمستان را آفرید...»

11-   آتر ، آذر ،آتش . ن.ک. یسنا 2/122 ،123 ، 124 ،125،126.+ وندیداد 5/9. آتش یک مشخ? آریایی (ایرانی- هندی) است و بعدها آرم دینی و ملی ایران باستان شد .  بنظر میرسد در دوران نهضت زرتشت ، بر نقش مهم آتش در زندگی انسان تاکید میشد . اما بعدها که میراث جاهلیت آریایی وارد آیین زرتشت گردید ، آتش همان جایگاه آریایی خود را در تاریخ ایران باستان یافت و در سرار دوران تاریخی و دینی ، مظهر و نماد ملی و دینی و بخشی از هویت آریایی - ایرانی تلقی شد و قداست و عظمت مضاعف یافت .

 

12-  ن.ک : وندیداد 1/ 193/1/4 : «آنجا ده ماه زمستان است و دوماه تابستان.[هفت ماه تابستان هست. پنج ماه زمستان]. و این دوماه (تابستان) آبها سرد است ، زمین سرد است ، گیاهان سرد است . آنجا میان زمستان ، آنجا در دل زمستان ، آنجا زمستان سراسر فرا گیرد سیلاب و یخ دورترین جاها را ».

13-   ن. ک : شاهنامه 1/33، 34 :

جـــدا کرد گاو و خر و گوسفند  ***  بورز آورید آنچه بُد سودمند

زپویندگان هرچه مویش نکوست   *** بکشت و بسرشان بر آهیخت پوست   

چوروباه و قاقم چو سنجاب نرم  ***    چهارم سمورست کش موی گرم   

برین گونه از چرم پویندگان    ***   بپوشد بالای گویندگان  یشتها 1/177-180.+2/219.

 

14-   وبر ، در اوستا : بوری ، حیوانی شبیه گربه وحشی . ن.ک : یشتها 1/298 ،299 آبان یشت 129.+

هرودت 6/109.+مینو خرد 36/10.

15-   در جامعه آریایی ، اصالت از آن جنس نر بود . در نهضت زرتشت زنان و مردان یکسان ستوده شده اند اما در پی زرتشت و غلب? میراث و فرهنگ جاهلیت آریایی ، اصالت به جنس نر داده شد. ن.ک : یشتها 1/103 هفتن یشت 5+107/10. + یسنا 1/179 یسنا 11/هومیشت 1. +  1/171 / یسنا 11/ هوم یشت 8 + 1/141 ها 4/11.

16-   خلق و خوی خشن آریایی در سروده ای زرتشت به روشنی آمده است . ن.ک : گاثه 1/87/46 + 11/42/91 + 107/48/5-7 +109/48/10 + 48/11، 12 . +111/49/4. +113؟51؟14. گاثه 2/70/29/1، 1، 2، 3، + 82/30/6 ،7. + 100/32/1 ، 2، 3-16. + 104 /32/8، 9 ، 10 ،11. + 106/32/12 ، 13 ،14. +108/32/15 . + 142 /143 /44/10. + 148/44 /18 +19 . +178/48 10. +178- 179/48/10. + 204 /51 /14،15.

 خون خواهی و خون ریزی آریایی : «...آنک که دیوهای  ویامبور  و مردم یدو پرست خون میریزند ، با ریختن خون سیل روان میکنند » ن.ک : یشتها 12/ 130 /54.

17-   خدایان قربانی طلبیدند و اگر کسی قربانی نمیکرد ، مورد خشم قرار میگرفت و هستی خویش را از دست میداد و کشته میشد . این فرهنگ قربانی از سوی زرتشت محکوم و نفی شد و حمایت حیوانات در تعالیم وی جای گسترده ای یافت . پس از زرتشت و غلبه میراث جاهلیت آریایی ، فرهنگ قربانی در آیین زرتشت جاسازی شد .ن.ک : گاثه2/106 ، هات 32/12 ،13 ،14 ،15،16 : کرپن ها و کوی ها شعار میدادند که حیوانات برای کشتن آفریده شده اند . برای خشنودی خدایان باید آنها را کشت . +2/142/44/11 در اینجا سخن از جامعه استثمار گر آریایی است که دهقانان ، کشاورزان ، کارگزان و پیشه وران در خدمت ارباب و اشراف آریایی هستند . هیبت هولناک مهر در پی غلبه روحانیون آریایی بر آیین زرتشت ، لطافت اساطیری و اهورایی گرفته و آنقدر قداست و عظمت دارد که برتر و  قوی تر از اهورا مزدا شده است . ن.ک: یشتها 1/مهریشت 423-503 .

18-   ن.ک : گاثه 1/87 یسنا 46. + 1/91/46/11. +1/109/48/10.+1/133/51/14. +2/70/29/1، 2 ،3: فریاد و ناله انسان و حیوان و گیاه به آسمان بلند است ، همه پدیده های طبیعت از این خشونت و بیرحمی مینالد و فریاد رسی میخواهد .+2/70/29/1 ،2، 3،. مهر بیش از دیگر خدایان قربانی میطلبد ، چون همه کاره است ، ده هزار گوش  و ده هزار چشم دارد ، دارنده دشتهای پهن است، بر همه چیز و همه کس مسلط است ، رضایت او بسیار ودشوار است ، چون زود خشمگین میشود هراس انگیز است. ن.ک: یشتها 1/423-503 .

19-  سران قبایل و اشراف آریاییو روحانیون و کاهنان معابد (کرپن ها) بر جامعه مسلط بودند و مردم را به زشتی و تبهکاری میکشاندند . گاثه 1/91 /46/11.2/100/ 32/1، 2، 3، 4-16: تعبیر زرتشت که از فساد و تباهی سراسر جامعه آریایی خبر میدهد : « زشتی کردارتان هفت کشور را تباه کرده است»+2/178 هات 48/10 : «... کی پلیدی این می (شراب هوم) را برخواهی انداخت...».زنان و دختران آشکارا ربوده میشدند و در برابر چشم ها به آنان تجاوز میشد : ن.ک : یشتها 2/347، 348. زامیاد 12/80. + گاثه 2/162/46/7، 8 ، 9، 10 ، 11، 12، 13، 14،15، 16.+ 2/148/ هات 44/.20.

20-   ن.ک: یشتها 2/347،348 زامیاد 12/80 : «آشکارا پیش از او [=زرتشت] دیوها در گردش بودند . آشکارا لذات آنان به وقوع می پیوست ، آشکارا آنان زنان را از مردان میربودند و دیوها به آن ناله و زاری کنندگان اجحاف میکردند».

21-  ن.ک : گاثه 1/87 /46/10-1.

22-  روایات اساطیری - تاریخی اینان را ن.ک: شاهنامه 1/+یشتها 1/180 - 188؛ جمشید. + 1/177- 188: هوشنگ . + 1/190-191:ضحاک . +1/191 : فریدون. +1/190 -196: گشتاسپ. +1/207: فراسیاب.+ 1/214-215 : کی کاوس. +1/216-217: توس.

23- چرا که بخشی از هویت آریایی  هستند ، به همین دلیل نام  ونشان برخی از این مشاهیر دور? جاهلیت آریایی در یشتها آمده است . اما باید تطهیر میشدند تا با فرهنگ و آیین جدید هماهنگ باشند و چنین شد . در این روایات جدید ، خلق و خوی آنان به درستی آمده است. ن.ک : یشتها 1و2/ زامیاد و مهریشت. در این دویشت آمده است که همه سران برجسته وتاریخی (وبعدها اساطیری) قبایل آریایی صدها ، هزارها و ده هزار  اسب و گاو و گوسفند بر بلندای کوهها و حاشیه رودها برای خدایان (مهر و..) قربانی کرده اند . مهر خدای آریایی ، در پی غلب? میراث جاهلیت آریایی بر نهضت زرشت ، وارد آیین جدید شد و برتر و بالاتر از اهورا ترسیم گردید . در مهر یشت و سایر یشتها ، میراث آریایی بدرستی تقدیس و تعظیم شده است . قدرت مهر برتر از اهورا مزدا و دیگر ایزدان و امشاسپندان است.

 در تصاویر مهر ، روح زیبانگر آریایی که محصول عرفان نهضت زرتشت است ، بروشنی برجسته است و دیگر از خشونت و قیافه خشن جاهلی مهر خبری نیست ؛ زیبا و قدرتمند مانند ناهید : یشتها 1/481-503.

24-  ن.ک: گاثه 1/87/46/11-1. +1/91/46/11-12. +1/107/48/7-5.

25-  ن.ک: گاثه1/88/46/1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9.

26-  ن.ک: گاثه 2/100 /32/1 ،2 ،3 ،4، 5، 6، 7، 8، 9 ،10 ، 11 ، 12 ، 13،  14 ، 15 ، 16.

27- ن.ک: گاثه 2/70/29/1 ،3 ، 4،  5، 6.

28- ن.ک: گاثه 1/111/49 /4. پخش خشم و دروغ در میان مردم . کردار زشت غالب است. + 2/100/32/1 ،2،  ، 3 ، 4 ، 5،  6،  7،  8 ، 9،  10 -16.

29-  ن.ک : گاثه 1/109 ، 110 ،  111،  112/48/11 ، 12 +49/4 5 ، 6. به یادگار دشنامهای افراسیاب در میراث مکتوب ایران باستان آمده است : إیث ، أیث ، یثن أهمایی آوئث أیث پثن کهمایی . ن.ک: یشتها 2/342 : زامیاد 8/55-57 60 ، 63. اما دشنامهای پارسها و قبایل جنوبی از یاد رفته است !!

30-   ن.ک : گاثه 2/70 /29/1 ،2 ،3.

31-   ن.ک : گاثه 1/111/49/4 + 48 /11،  12 : دورغپرستان خونخوار.....

32-   ن.ک : گاثه 2/106/32/12 ، 13،  14 :«چارپا را به خروش شادمانی تباه کنند...» +گاثه 1/133/49/7: " ستوران را می آزارند". +2/7 یسناهات 29/1 ، 2 ، 3 ، 4،  5. +2/178/48/10«آنک که دیوهای هامبور و مردم دیو پرست پشت گاو را خم کنند و کمرش را میشکنند و دست و پایش را دراز کنند ، گویی میخواهند بکشند ، اما نمیکشند ، گوشهای گاو را میپیچانند و چشمهای گاو را بیرون می آورند»ن.ک : یشتها 2/131/56.

33-   ن.ک : همان140:«برای خشنودی خدایان باید حیوانات را کشت».+2/82/30/6 / 7+2/100/32/16. +2/106/32/12 ، 13،  14،  15.+ 2/142/44/11.

 

34- ن.ک : گاثه 1/133/49/7 :کرپن ها به زراعت تن نمیدادند. +1/87/46/10-1.+ 2/70/29/1- 3.+2/142/44/11.+2/148/44/20.+2/160/46/4 ، 5،  6.

35-   ن.ک : گاثه 1/133/51/14+2/70/29/1 ، 2،  3.+2/148/46/7،  8 ، 9 10،  11،  12.

36-   ن.ک :همان 2/70/29/1-3.

37-  ن.ک :گاثه 1/148/44/20.+2/160/46/4، 5 ، 6. + 2/162/46 /7،  8.+2/164/46/11 ، 12 13،  14 ، 15 .+ 2/10632/ 12 ، 13،  14.

38-   ن.ک : یشتها 2/ آبان یشت 41 ، 42 ، 43. + زامیاد 77،  93. + گوش17،  18 ، 21 ، 22 + ارت55 ، 56. این بخش از تاریخ جاهلی آریایی بعدها تبدیل به اسطوره شد؛ در پی مدنیت دوران تاریخی ، اشرافیت پارسی هخامنشی و ساسانی که میخواست تنها بنیانگذار تاریخ و تمدن آریایی باشد ، برادران آریایی اسکیت و پارت و پاران خود را تورانی خواندند و غیر ایرانی ! تا به بخش جاهلی تاریخ آریایی نیز سمت و سو دهد. حال آنکه تورانیان  آریاییهای آن سوی جیحون و خوارزم و خراسان هستند که بسیاری به نهضت زرتشت پیوستند و به تعالیم او گرویدند. ن.ک: یسنا2/46/12+1/53-59 60-74.+یشت8/37-38+

فروردین81 ، 96 ، 120،  143 :« فروهرهای مردان و زنان پاک توران را میستاییم» .

39-  ن.ک : یشتها 2/342 زامیاد 8/56 ، 60،  63. ملاحضه میشود که این روایات در دوره های پس از زرتشت ، توسط اشرافیت پارسی سیاسی ایران باستان ساخته شده و زبانی رمزی و اسطوره ای به خود گرفته است . آن گونه که در «مقدمه ای بر ایرانشناسی» گفتم تمام بخش اساطیری موجود ، وقایع تاریخی دوره جاهلیت آریایی است که در پی نهضت زرتشت و ورود به دوران مدنیت ایرانی ، گذشته تلخ ، روایتی اسطوره ای یافت ، اما کینه و عداوت قبایلی گذشته های دور ، در روایت جدید جای خود را گرفت و تمام مخالفان آریایی (دینی- سیاسی) پارسها، غیرایرانی (=تورانی) معرفی گردیدند. این محتوا بارها در دوران تاریخی از هخامنشیان تا پایان ساسانیان دست کاری شده و قهرمانان مثبت و منفی جابجا شده اند . ن.ک : یشتها2/214-215 ، 265. =یسنا 1/53-74. = پیرنیا1/153. فرکیانی و فر ایرانی شاخصه سیاسی قدرت است که دوران پس از زرتشت ، جنب? اهورایی گرفت.ن.ک : همین کتاب فصل3: پس از زرتشت.

 

40-  این بخش از تاریخ آریایی نیز به اسطوره تبدیل شده به گونه ای که اصلأ قابل استناد نیست. کیانیان همان سران قبایل یا شاهان منطقه ای جنوب و میانه ائیران بوده اند . این فصل تاریخی بیشتر دستکاری شده و در قداست . ابعاد اسطوره ای بیشتری فرو رفته به این دلیل که نهضت زرتشت در همین فصل تاریخی آریایی آغاز شده  و برخی از شاهان منطقه ای شرق ، جنوب و میانه به حمایت از زرتشت پرداخته اند. بعدها و در دورانتاریخی مدنیت ایرانی ، اشرافیت سیاسی پارسی از هخامنشیان تا ساسانیان کوشیده تا خود را به این سلسیه وصل کند ، لذا آنان را در مه ای غلیظ از اسطوره و افسانه و تراژدی و حماسه فرو برده که قابل شناسایی نیستند. در روایت اسطوره ای رسمی از این سلسله ، تنها قباد و خسرو و گشتاسب فوق العاده مثبت و مقدس و اهورایی و دارای  فرّ ه ایزدی و کیانی هستند، بقیه شاهان این سلسله منفی و منفورند . ن.ک : یشتها2/222-228. شادروان استاد پور داود با هم? احتیاط علمی و فنی و نگاه هوادارانه که به تاریخ رسمی ایران باستان دارند به این واقعیت تصریح کرده اند که روایت تاریخی این سلسله دستکاری و در آن تصرفاتی شده اشت ؛ ن.ک : یشتها 2/214 ، 215 ، 285. 

 

ـــــــــــــــ-

لینک به بیرون : نظریه غیاث ابادی درباره کوچ اریانها " ایران، سرزمین همیشگی آریاییان